کاریکاتور سیاسی به مثابه آینۀ تاریخ جهان
«ژنرال موشه دایان، غرقه در دریای خشم…»
واری بورت (VALERY BURT)
ا. م. شیری
همین روزها داشتم آوار روزنامهها و مجلات قدیمی را مرتب میکردم. مقالات را مرور کردم، چشم به عکسها و نقاشیهایی افتاد که وقایع سیاسی را منعکس میکردند. در آرشیو خانگی به خصوص نشریات زیادی در ارتباط با خاورمیانه وجود داشت. سربازان اسرائیلی، سیاستمداران آمریکایی، اعراب و فلسطینیها از صفحات زرد شده نگاهم میکردند. اینها مربوط به گذشتههای دور بودند، اما حتی اکنون، سالها بعد، اهمیت خود را از دست ندادهاند.
افسوس که کاریکاتورهای سیاسی الان در روسیه مرسوم نیستند. آنها مختصر هستند و ماهیت آنچه را که اتفاق میافتد، به سرعت و به وضوح منتقل میکنند. بسیاری از رویدادهای مهم در کشور و جهان در دورۀ اتحاد جماهیر شوروی، با مدادها و قلمهای «تیز» کوکرینیکسوف، بوریس افیموف، ویتالی گاریاییف، یولی گانوف، یوری چرپانوف، یِوگنی شوکایف و دیگر استادان مشهور این سبک جان میگرفت. با استفاده از آثار آنها میتوان تاریخ را مطالعه کرد و خاطرات خود از وقایع فراموش شده را تجدید کرد.
… اتحاد شوروی در دهۀ ۵٠ قرن گذشته در کنار کشورهای عربی و فلسطینیها جای گرفت. مسکو با جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر همزبانی کرد. سخنرانیهای او مملو از شعارهای ضد امپریالیستی، بحثهای آزادی ملی و احیای کشور بود. به نظر میرسید که او یک رهبر ملی قادر به ایجاد تغییر در خاورمیانه، رهبری مبارزۀ کشورهای عربی علیه اسرائیل و مهمتر از همه، مخالف استعمار غرب است.
کرملین توجه خود را به ناصر معطوف نمود و هر نوع کمکهای ممکن، از جمله کمکهای نظامی به او ارائه کرد. ناصر در سال ١٩۵٨ برای اولین بار از اتحاد جماهیر شوروی دیدن کرد و همچو مهمان عزیز مورد استقبال قرار گرفت. خروشچوف در ماه مه ١٩۶۴ در جریان سفر مجدد به جماهیری متحدۀ عربی – اتحاد مصر و سوریه در آن زمان – به ناصر عنوان قهرمان اتحاد شوروی اعطا کرد. فیلد مارشال عبدالعامر، معاون رئیس جمهور جماهیری متحدۀ عربی نیز از همین افتخار برخوردار شد.
در آن زمان، روابط بین کشورهای عربی و اسرائیل به طور روزافزون تشدید میشد – روند اوضاع آشکارا به سمت یک درگیری نظامی دیگر پیش میرفت. این نیز به معنی بدتر شدن روابط بین کشورهای غربی به رهبری آمریکا بعنوان حامیان اسرائیل و اتحاد شوروی در جایگاه حامی کشورهای منطقۀ خاورمیانه بود.
«نظامیگری اسرائیل» و «پوزخند غارتگرانۀ صهیونیسم» مضامین مورد علاقۀ کاریکاتوریستهای شوروی بودند. اسرائیل به نیات تجاوزکارانه علیه همسایگانش متهم میشد، اگرچه این همیشه درست نبود. در آستانۀ جنگ ١٩۶٧، کشورهای عربی، به ویژه مصر به معنای واقعی کلمه با تسلیحات شوروی پر شد و رهبران آنها مطمئن بودند که در یک رویارویی نظامی آینده، انتقام شکستهای گذشته را خواهند گرفت.
اما، در جنگ شش روزه، ارتش دولت یهود به پیروزی دیگری دست یافت. شبهجزیرۀ سینا، بلندیهای جولان، کرانۀ باختری و بیتالمقدس شرقی را اشغال کرد.
شکست کشورهای عربی و تصرف و انهدام تجهیزات نظامی اتحاد شوروی توسط اسرائیلیها واکنش دردناک مسکو را در پی داشت. مدت کوتاهی پس از شروع جنگ ١٩۶٧، اتحاد شوروی روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل قطع کرد و تهدید کرد که اگر پیشروی نیروهای نظامی به قاهره را متوقف نکند، از زور استفاده خواهد کرد. دولت یهود مقصر همۀ مشکلات در خاورمیانه و منشأ رنج اعراب و فلسطینیان اعلام گردید.
مشابهتهای بین اسرائیل و آلمان نازی تبیین شد. به عنوان مثال، یکی از کاریکاتورها یک مخزن با ستارۀ شش پر واقع در نزدیکی یک علامت و کتیبۀ یخزده را نشان میداد: «اسرائیل بزرگ». این نقاشی با این عبارت همراه بود: «اسرائیل با ثباتی غیرقابل رشک به دنبال فضای زندگی است».
همپیوندیهای «قوی» دیگری نیز وجود داشت: کرانۀ باختری با آشویتس، صلیب شکسته با ستارۀ داوود مقایسه شد. شخصیت دیگری با ویژگیهای سامی، تبر خونین در دست، ایستاده در زیر سایۀ هیتلر یادآوری میشد. در این مورد و موارد دیگر، نکوهش صهیونیسم به مظهر یهودستیزی تبدیل گردید.
شورای امنیت سازمان ملل متحد در نوامبر ١٩۶٧، قطعنامهای را تصویب کرد که در آن خواستار «استقرار صلح عادلانه و پایدار در خاورمیانه» شد. این سند از تلآویو میخواست نیروهای خود را از سرزمینهای اشغالی خارج کند. اما این خواسته رد شد. با این حال، نیروهای اسرائیلی در سال ١٩٧٩ از شبهجزیرۀ سینا خارج شدند. اما اشغال بلندیهای جولان، کرانۀ باختری و شرق بیتالمقدس تا امروز ادامه دارد.
موضوع اشغال غیرقانونی سرزمینهای عربی و فلسطینی بسیار پرطرفدار بود. در این باره یکی از مشخصترین کاریکاتورها شایان توجه است. این کاریکاتور، موشه دایان، وزیر دفاع اسرائیل را در مطب چشم پزشک نشان میدهد که به شعار «تصمیم سازمان ملل متحد» که با حروف بزرگ نوشته شده است، نگاه میکند. او تنها چشم خود را میبندد و در حالی که پوزخند درنده میزند میگوید: «نه، من مطلقاً چیزی نمیبینم»!
این استراتژیست، شخصیت مورد علاقۀ پاورقینویسان و کاریکاتوریستهای شوروی بود. آنها حتی در مورد او مطالبی نوشتند. این هم یکی از آنها: «ژنرال موشه دایان- غرق در دریای خشم- او نمیخواهد قطعنامههای سازمان ملل متحد را به رسمیت بشناسد».
با این حال، مشخص است که دایان تعیینکنندۀ سرنوشت در خاورمیانه نبود. آمریکا در آنجا مسلط بود و اسرائیل تنها مجری خواستههای آن بود. این موضوع، به ویژه، در کاریکاتور «آی، مسکو! میدونی قویه… چون تنها نیست»! این نقاشی یک سرباز اسرائیلی کوچک را به تصویر کشیده است که با انگشت سبابۀ خود که روی آن نوشته US، بمبهایی را پرتاب میکند…
امواج عظیم کاریکاتورهای ضد اسرائیلی طی سالیان متمادی صفحات مطبوعات شوروی را پر میکرد. زمانی که تنشها در خاورمیانه بالا گرفت، مبلغان اتحاد شوروی فعال شدند.
انتقادها از دولت اسرائیل در اواخر دهۀ ١٩٨٠، زمانی که روابط بین دو کشور شروع به گرم شدن کرد، متوقف شد. روابط دیپلماتیک پس از یک وقفۀ تقریباً ٢۵ ساله در اکتبر ١٩٩١، [به برکت نوسازی خائنانۀ باند خائن گارباچوف- یاکوولییف- یلتسین. مترجم] اندکی قبل از تجزیۀ اتحاد شوروی احیا شد…
جا دارد از دو کاریکاتوریست دیگر نیز یادی کنیم. وطن آنها فلسطین ستمدیده است. علاء الله میگوید: «در سال ١٩٨٨زمانی که انتفاضۀ اول شروع شد، من ١۵ ساله بودم و میخواستم اعتراض خودم را علیه اسرائیل ابراز کنم. روی دیوارها نقاشی میکشیدم. نخست وزیر شامیر را که مروج اعمال تنبیهی بود، به سخره گرفتم. اسرائیلیها مرا گرفتند و در خیابان در جلوی چشمان پدر و مادرم انگشتانم را شکستند تا دیگر نتوانم نقاشی بکشم».
با این حال، این تنبیهات تمایل او برای تبدیل شدن به یک کاریکاتوریست را تقویت کرد. خوشبختانه انگشتانش بهبود یافت و به کار نقاشی ادامه داد. ناجی العلی، کاریکاتوریست معروف فلسطینی که تصویر وطن خود را در تصویر پسری ده ساله به نام هاندلا خلق کرده است، معبود او بود.
العلی با خلق بیش از ۴٠ هزار کاریکاتور، دیدگاههای انتقادی اعراب و فلسطینیها را تجسم بخشید. شخصیتهای هنر او افرادی بودند که از کشورشان بیرون رانده شده و رؤیای یافتن خانه و آسمانی آرام در بالای سرشان را در سر میپرورانند.
کاریکاتورهای العلی اسرائیل و آمریکا را نیز هدف قرار داده بود. او دولتهای عربی را که به دلیل اختلافات و نزاعها نتوانستند به درک متقابل برسند و قادر به محافظت از هموطنان خود نبودند، با حدت مسخره میکرد.
آثار این هنرمند مورد انتقاد شدید سیاستمداران و دولتهای بسیاری از کشورها قرار گرفت که احساس توهین به خود میکردند.
ناجی العلی در ماه ژوئیۀ ١٩٨٧ در لندن بر اثر اصابت گلولۀ ناشناس کشته شد. هنوز معلوم نیست قاتل واقعی او کی بوده و چه کسی دستور قتل او را صادر کرده بود.
سرنوشت غمانگیز این هنرمند بار دیگر ثابت کرد که گفتن حقیقت چقدر خطرناک است. با این حال، پیش از این بسیار اتفاق افتاده بود که کاریکاتوریستها برای قلم و مدادهای تیز خود هزینههای گزافی را پرداختهاند.
منبع: بنیاد فرهنگ راهبردی
٣ فروردین- حمل ١۴٠٣