مسُول کیست
من درینجا بیکس بی خانه ام مسُول کیست
یا اگر از شهر خود بیگانه ام مسُول کیست
اشتبا ه از جمع ما بود یا که کار دشمنان
پای در زنجیرو درزولانه ام مسُول کیست
هر کجا گفتیم خود را قهرما نان زمان
لیک اکنون شهره ا فسانه ام مسُول کیست
هو شیاری را همه نسبت بخود دادیم ما
حال کزجور زمان دیوانه ام مسُول کیست
هرچه در رنج وغمم ، اما بفکر دیگران
غرق عیش عشرت شاهانه م مسُول کیست
سوختم در آتش دوری و درما نش نشد
تشنه ی وحدت ،بیصبرانه ام مسُول کیست
قطره ها با وحدت خود موج دریا ساختند
ماهمه پا شان دانه دانه ا یم مسُول کیست
پس برای کارمسُولانه جزوحدت چه هست
انتظا ر حل مسُولا نه ایم مسُول کیست
راه همد یگر پذیری ها یگانه راه ماست
ورنه قربانی خودخواهانه ام مسُول کیست
عبدالوکیل کوچی