انقلاب و اصلاحات سده 20 ایران
– دکتر بیژن باران
انقلاب و اصلاحات در سده 20 ایران، 2خط برای رسیدن به مدرنیسم بودند. در ایران، یمن، سومالی، افغانستان- بخاطر بافت اجتماعی عقبمانده و رهبری امل/ ضد مدرن از مدرنیسم فاصله گرفته؛ به دیکتاتوری فردی و شیعی رجعت به گذشته کردند. چرا ایران به دمکراسی با 100 سال مبارزه، 2انقلاب، چند بازه اصلاحات نرسید؟ جامعه با اصلاحات تدریجی حاکمیت و انقلاب جهشی خیابانی توسعه یابد. هر انقلاب هم رویا را تحقق بخشد؛ هم رویا را نابود کند. برخی شعارها را اجرا کرده؛ برخی را بطور خونین بکوبد.
برای رسیدن به مدرنیسم، 2خط انقلاب و اصلاحات دکتر مصدق با ملی کردن نفت و شیلات، دکتر امینی با اصلاحات ارضی، خاتمی با انتخابات 120 هزار شورای روستا و شهر و حقوق شهروندی در سده 20 ایران بودند. ایران با 3 هزار سال دیوانسالاری چاپلوسی و دورویی، استبداد شرقی با عدم حقوق شهروندی، عرفان یا خرافات فردی شده، خشگی ممتد و کشاورزی ناچیز، کانهای سرشار برای استعمار جذاب بود.
در سده ۲۰ خاور میانه اصلاحات اجتماعی و سیاسی، جامعه بسته را نیمه-باز کرده؛ مدرنیسم به زندگی مردم، بخشی از دولت مردان، دید روشنفکران نشت کرد. ایران با 2 انقلاب برای مدرنیسم ناکام ماند. جنبش روشنفکری سده 20 ایران از خط انقلاب فرانسه، روسیه، آلمان الهام گرفته؛ به منابع رفرم در انگلیس و آمریکا بی توجه بود. در حالیکه مکزیک و ترکیه با انقلاب 1921 شان اقتصاد خوب، نظام چند حزبی، ریاست ادواری، انتخابی، حزبی دارند.
در خاور میانه تاثیر ورود مدرنیسم 2گانه بود: 1- با سفر به غرب، نخبگان پی به ایجاد نهادهای مدرن بردند. 2- حضور استعمار برخی جنبه های مدرنیسم را وارد کرد؛ ولی با کمک استبداد درونی مدرنیته را تضعیف کرد. در خاورمیانه اصلاحات کند بوده؛ پس از چندی با جناح راست سرکوب شده؛ بنیانگرایی دینی مسلحانه قدرت سیاسی را گرفته؛ که خود در زمان دیگر برانداخته شود. نمونه: طالبان سنی افغان، ولایت شیعی ایران، وهابیت سنی عربستان.
پس به روز کردن جامعه شرقی با رشد مدرنیسم سده 21 است. آیا وضع موجود را با واقعیت مدرنیته احزاب و مدرنیزاسیون بناهای همسایگان در منطقه یا با ایده آل ذهنی خود باید سنجید؟ سرمایه انباشته با بنای مسکونی، تفریحی، موزه، در قطر، دوبی، شهر کویت با جذب توریست ارز وارد کند. نیویورک با 291 میلیون توریست سالانه، 79-123 بیلیون دلار درآمد در 2022 داشت. نیز درآمد توریسم در پاریس 36 بیلیون دلار، دوحه و دوبی هریک 30 بیلیون دلار بودند.
ایران سده 21 با تحریم سرمایه جهانی و تضاد با لیکود رایج در اسراییل در خاورمیانه پیشامدرن گیر کرده. سیاست خارجی آمریکا، انگلیس، اسراییل 2 میز استراتژی نظام و روزمره حکومت انتخابی دارد. اولی تحلیل های دراز مدت، جدا از حکومت ادواری، وجود ایران ضعیف از تحریم را برای ترس در منطقه و فروش اسلحه بکار برد. نیز وجود فلسطین ضعیف را برای آزمون فنآوری امنیتی اسراییل ضروری داند. دومی ارزیابی اخباردر دوره هر رهبر منتخب با کنش– واکنش رویدادهای ایران در منطقه و فلسطین دارد. نمونه: استراتژی 3600 تحریم بر ایران، تاکتیک ترور دانشمندان اتمی، بمباران انبارهای نیروهای مقاومت در عراق و سوریه.
چرا برخی کشورهای مستعمره خود را از انگلیس رها کرده؛ مانند آمریکا و هند؟ دیگران به انگلیس چسبیده؛ مانند استرالیا و کانادا؟ علل اصلی عقبماندگی اقتصادی در خاورمیانه، وجود استعمار، امپریالیسم، جهانیگرایی، ابرقدرت نیستند. گرچه انگلیس از هند در 1765 -1938 تا 45 تریلیون دلار غارت کرد. کره جنوبی، تایوان، مکزیک، برخی کشورهای آمریکای جنوبی- با وجود عامل خارجی به شکوفانی اقتصادی نایل آمدند. سرمایه داری در 193 کشور عضو سازمان ملل رواج دارد. البته انواع گوناگون خصوصی، دولتی، مخلوط و فازهای از پایین یعنی کالایی تا بالا یعنی مالیگرایی دارد.
زوال سیطره جهانی آمریکا سر برآوردن حکام یاغی به جی 7 را ممکن کند. سرمایه داری جهان ترک برداشته؛ به سیاست خارجی ایران امکان تنفس دهد. جهان در مرحله گذار از تک قطبی به چند قطبی آمریکا، چین، اتحادیه اروپا، بریتانیا با 57 عضو مشترک المنافع است. حکومت ولایی مطلقه در شکاف بریکس با 14 عضو و جی 7 با هزاران تحریم آمریکا بضد یک دوجین کشور مانند کوبا، روسیه، سوریه، ونزوئلا قرار دارد. مبارزه برای مدرنیته در ایران جریان داشته؛ بر عکس مدرنیزاسیون غولین دیگر کشورهای دیکتاتوری حوزه خلیج فارس.
البته مدرنیزاسیون در 6 عضو پیمان همکاری خلیج فارس عربستان، قطر، امارات، عمان، کویت، بحرین با ذخائر فسیلی در 44 سال گذشته خیلی مجللتر از ایران است. نمونه: انباشت سرمایه در دوبی، دوحه، ریاض، شهر کویت. دیکتاتوری در سده 20 سیاسی بود؛ مانند کره شمالی. در برخی کشورها چون عربستان و ایران اجتماعی، نقض حقوق بشر، پایمالی حریم شخصی چون پوشاک، آمیزش 2 جنسیتی، رقص، مشروب هم هست.
ایران سده 20 با 2 انقلاب مشروطه سلطنتی و مشروعه ج.ا. به رهبری خرده بورژوازی اکنون در شکاف جهانی جی 7 و بریکس، جانب بریکس را گیرد. این شکاف امکان تداوم دول یاغی به جی 7 را افزایش دهد. سیاست خارجی با استبداد داخلی حکومت مطلقه مانند ایران، امکان بقا یابد. راههای جدید خارج از سامانه بانکی سویفت، بدور بریکس در حال شکل گیری اند.
پس از فروپاشی ازدوگاه، ابرقدرت آمریکا به یکه تازی در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، نیکاراگوئه پرداخت. با برآمدن اقتصادی اتحادیه اروپا، بریکس- دولتهای سوریه، ونزوئلا، ایران، کره شمالی، میانمار، بلاروس، یمن، افغانستان طالبان زیر تحریم شدید آمریکا با فقر، رشد تسلیحات موشکی امکان دوام بدون کودتای سیا یافتند. جنگ اوکراین، بعد غزه، ناتو را مشغول کرد.
با افول سلطه جهانی آمریکا، بریکس از 5 به 14 عضو رشد کرد. مراودات تجاری خود را غیر دلاری کرد. چند کشور دیگر چون امارات، عربستان، ترکیه، پاکستان از چین در پیش برد عمران خود کمک وامی و فنی دریافت کردند. ترکیه، سودان، فلسطین، لبنان هم در صف ناظر/ عضو برریکس قرار دارند. نظام طبقاتی وخیم است. آمریکا با 2 میلیون زندانی 10 نفر را در 2020 اعدام کرد- بیشترین اعدامی از 1896 تا کنون. زندانیها اغلب بخاطر مصرف، داشتن، پخش مخدرات اند. برخی از 50 ایالت حکم اعدام را لغو کرده اند. تابستان 2020 بیش از 9 میلیون نفر به فقر آمریکا افزده شدند. 900 میلیارد دلار کمک هزینه به مردم تصویب شد.
لذا سلطه جی 7 در تجارت جهانی به چالش کشیده شد. نظامهای تک حزبی ویتنام و چین به رشد اقتصادی خود ادامه دهند. اگر پیروز شوند، بدیلی در برابر لیبرال دمکراسی پدید آید. از اینرو در رسانه های غرب تبلیغ بضد اقتصاد چین شود. قطب اقتصاد بدیلی در مقابل آمریکا در حال پدید آمدن است. کشورهای یاغی/ خارج از سلطه جی 7 را بدنبال می کشد.
سفرهای فضایی چین، روسیه، هند، ژاپن، اروپا در مقابل آمریکا قد علم کنند. برنامه تجاری چین در 3 قاره آسیا، آفریقا، اروپا، بزودی در آمریکای جنوبی نیز وارد شود. سازمان ملل، شورای امنیت 5 عضوی، با خیزش ژاپن، آلمان، هند شاید تغییر کند. سده 21 جهان چند قطبی تسلیحات استراتژیک ناتو را به چالش کشد. از دید نظامی آمریکا در سوریه و اوکراین آچمز شد. امنیت تجارت خلیج فارسی، بحر احمر را ایران، یمن، سومالی بزودی سودان، حبشه، ارتیره به خطر اندازند.
در یک کشور با سنت، دولت، مردم، قانون- مدرنیسم 2 بخش مدرنیته/ تجدد نهادهای حزبی و صنفی و مدرنیزاسیون زیربناهای نوین در رقابت با غرب غالب دارد. ژاپن، هند، کره جنوبی با حفظ سنت هر 2 بخش مدرنیسم را دارند. در عربستان، کره شمالی، امارات مدرنیزاسیون غالب بوده؛ ولی سنت اسلامی در تبعیض زنان در کره شمالی نبوده؛ هر 3 مدرنیته ندارند.
در غرب اصلاحات مداوم به انباشت سرمایه منجر شود. البته در کشورهای غربی پیشرفته، اصلاحات از کشمکش انتخاباتی با ولخرجی لابیها و آوردن متممها به قانون اساسی انجامند. ناپیگیری اصلاحات در خاورمیانه، دلیل دیگر عقبماندگی است. کندی اصلاحات ظاهر شاه، کودتای داوود خان در افغانستان را در پی آورد.
نمونه دیگر: یمن، سومالی، مصر. جناح استبداد حاکمیت اصلاحات را سرکوب کرده؛ تا خود با قهر سرنگون شود. نمونه: عباس میرزا در ارتش، امیر کبیر در مملکتداری، مصدق در خلع ید استعمار. نیز سرمایه داری دولتی صاحب خدمات و صنایع کانی رشد کرد. در ایران مانند روسیه به سرمایه داری مافیایی منجر شد. فروپاشی این 2 تمدن قدیمی با فرهنگ فرامرزی هنوز روی نداده.
مصونیت سلطنت با استعمار سکولار تضمین شود؛ ولی تداوم ندارد. نمونه: سقوط شاه در عراق، مصر، ایران، افغانستان. ارتش گاهی بضد استعمار گاهی بضد شریعت وارد ماجرا شود. ارتش شاه بیطرف در انقلاب بهمن بود. ارتش مصر در مقابل اخوان المسلمین کودتا کرد. لذا شاه در 2 شاخه عقربی استعمار منفور توده ها و شریعت مراد توده ها برای بقا توازن باید بدارد.
شاه ایران به پشتوانه استعمار، شریعت را ندید گرفت؛ به قلع و قمع سکولارها پرداخت. البته شاهان اردن، عربستان، مراکش مانده اند. با اینکه اصلاحات بطی است؛ ولی دراز مدت منجر به تفویض مسالمت آمیز قدرت سیاسی شود. اصلاحات در غرب پیگیر بوده؛ با تفویض مسالمت آمیز حکومت رشد اقتصادی ببار آید.
رهبری اصلاحات از زندانها مانند مندلا آید که مردم آنها را شناسند؛ نه از ویلاهای برونمرزی در غرب- بیخبر از مرارت مردم. تغییر به جایگزینی قانون اساسی یا متممات نوین منجر شود. نتایج آن تغییرات عمده در فرهنگ، اقتصاد، نهادهای اجتماعی، احزاب سیاسی باشند. هر پدیده مانند یک انسان ثنویت بد و خوب را با هم داشته؛ نه خوب خوب، نه بد بد است. این حکم ثنوی تضاد زرتشت در انقلاب و جنگ هم صدق کند که هر 2 مظهر بد و خوب را با هم دارند. جنگ عراق اقلیتهای را در هم آمیخت؛ حقوق شهروندی دولت-ملت را تحکیم کرد.
علل انقلاب 1906 خواست مردم برای عدليه، امنیت، استقلال، رشد صنعت، سرمایه عمرانی، تحدید استبداد- بودند. عبرت از شکست از روسیه، شیلات شمال، انقلاب 1905 روسیه در نهادهای کارگران مهاجر در قفقاز، دیدن رقابتهای دول غربی، امتیاز دارسی، رویترز، جنبش تنباکو، ضد قرارداد 1890 رژی، توشیح 1906 مشروطیت، ضدیت با قرارداد 1919، از بیداری سیاسی ایرانیان خبر دادند.
اصلاحات 1830- 1880 نسبت به غرب- کند بودند. ضعف بوژوازی در مبارزه با خرافات، ندیدن سکولارها را نتیجه داده؛ سرمایه داری دولتی با منصبهای انتصابی کشور را ناکارآمد کرد. سعید لیلاز در باره طبقات ایران 1401 نوشت: 20 میلیون نفر با فروش کار، بزرگترین شاغل با 2.5 میلیون کارمند دولت، 200 هزار سرمایه دار، 65 % ثروت در دست دولت.
علل انقلاب ج.ا. اینها یند: شکست اصلاحات ارضی 41، افزایش حلبی آبادهای حومه شهرها، تز کمربند سبز آیزونهاور، غربزدگی، کاپیتولاسیون، رشد شیعه گذشته گرا، بحران افت قیمت نفت، حقوق بشر کارتر. واردات نفت آمریکا از 7 میلیون بشکه/ روز در 1978 سال بعد به 3 افت کرد. مشروعه با اعدام آیت الله نوری ضعیف شد؛ ولی در بطن جامعه زنده بود. ولی مطلقه با پیوند با معصومان گذشته جای شاه با پیوند به انگلیس و آمریکای کنونی را در راس گرفت. 2500 سال سلطنت و خرافات در این جانشینی دیده شود. روبنا در ایران نام عوض کرد؛ اما محتوای استبداد، خرافات، هراس از خارجی بجا ماند.
نتیجه انقلاب اینها یند: نرسیدن به دمکراسی در سده 20، پیشابورژوایی، حضور استعمار، سابقه استبداد مطلقه در مشروطه سلطنتی 1906 بنا بر شریعت، مدرنیزه را آچمز کرد؛ سانسور، نبود سندیکاهای صنفی با 2 اصل زیر دیده شوند: اصل20، عامه مطبوعات غیر از کتب ضاله و مواد مضره به دین مبین آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است. ولی هرگاه چیزی مخالف قانون مطبوعات در آنها مشاهده شود نشردهنده یا نویسنده بر طبق قانون مطبوعات مجازات شود. اگر نویسنده معروف و مقیم ایران باشد ناشر و طابع/ چاپ و موزع/ پخش از تعرض مصون هستند. اصل21، انجمنها و اجتماعاتی که مولد فتنه دینی و دنیوی و مخل نظم نباشند در تمام مملکت آزاد اند. ولی مجتمعین با خود اسلحه نباید داشته باشند. ترتیبات را باید متابعت نمایند. اجتماعات در شوارع و میادین عمومی هم باید تابع قوانین نظمیه باشند.
انباشت سرمایه دولتی، عدم رقابت با غرب- علل دیگر بودند. کودتای 1299 و حکومت آمرانه پهلوی1 رسید. زیربنا با سرشاری معادن، عدم انباشت سرمایه خصوصی، از رشد سرمایه داری دولتی به سرمایه داری دولتی-مافیایی در ج.ا. رسید. استعمار مانع انباشت سرمایه بوده؛ دولت دست نشانده را تحکیم کرد. نیز دولت مستقل را تحریم کند که باز هم انباشت سرمایه را کاهش دهد. از دکتر مصدق تا جمهوری اسلامی بضد استقلال، تحریم بکار رفت. ولی در عربستان و امارات با عدم تحریم، در 40 سال سرمایه از فروش نفت نجومی رشد کرده؛ با توریسم، خدمات، مستغلات جذب سرمایه از بیرون هم کنند.
3کودتا، اولی محمد علی شاه و روسیه، دومی رضاخان و انگلیس 1299، سومی 28مرداد 1332 شاه با کمک آمریکا، دستآورد های مشروطه را عقیم کردند. عوامل بیرونی دخیل در کودتای 28 مرداد 4 تایند: 1911 انگلیس سوخت ناوگان را از ذغال به نفت عوض کرد. ایران در استراتژی جهانی انگلیس در مستعمرات و رقیبان در ج ج 1 و 2 وارد شد. علل بیرونی کودتای 1953 اینها بودند: چرچیل 1951، آیزنهاور ژانویه 1953، استالین مارس 1953 مرد. کودتای 28 مرداد منجر به پیدایش حزب رستاخیز و انقلاب بنیانگرایان شیعی 1357 شد.
اصلاحات امیر کبیر برای بقای قاجار مدرن و دکتر مصدق برای ادامه پهلوی، مفیدتر از استبداد خود آنها بودند. در شیخ نشینها خلیج فارس قدرت سیاسی در خانوده آنها به نسل بعدی انتقال یابد. شاید در مشروطه شاه مخلوع، اگر سلطنت می کرد، نخست وزیر منتخب ادواری حکومت می کرد. در بحران، شاه او را عوض می کرد- مانند عهد کندی با بحران 39-42 و عهد کارتر با افت قیمت نفت 56-57. آنگاه سلطنت قاجار یا پهلوی مانند هلند، اردن، مراکش می ماند.
دولت کودتای 1299 اینها را انجام داد: کشف حجاب اجباری، خدمت اجباری سربازی، نوگرایی در آموزش، دادگستری، قطار، قرار داد 1933 نفت با انگلیس، سرکوب ایالتها، جمعیت نسوان، اتحادیه ها، احزاب، مطبوعات. «قانون سیاه منع فعالیت اشتراکی» در ۱۳۱۰ منقدان را زندان کرد. همین قانون را حکومت کودتای سوم برای عضویت در کنفدراسیون دانشجویی در دهه 1970 بکار برد. رضایی نماینده دانشجویان آلمان را در تهران به زندان انداخت. نتیجه: تداوم خودکامگی، کشور شاهنشاهی ایران 1979-1921 با ندید گرفتن قانون اساسی فرو ریخت. پهلوی 2 خرافاتی هم بود که به سلطه بنیانگرایان شیعی انجامید.
استبداد مطلقه، خودکامه، تمامخواه ایران با اختلال شخصیت شاه با توهم نظرکردگی بود. در مقایسه با شاه سعودی با عقاید عقبمانده در باره زنان و مدرنیسم ولی شخصیت نرمال، سقوط اولی و تداوم سعودی را نشان دهد. تمام خواهی ناشی با حرص مال خانوادگی، اختلال شخصیت، خودشیفتگی داشت. برای تداوم سلطنت، خود را از مقام اول کنار کشیده، خود را نخود هر آش نکرده؛ تا دیکتاتور به ورطه سقوط محتوم نیافتد. سلطنت بدیل با برنامه برای ادامه نداشت.
محمد رضا پهلوی در “پاسخ به تاریخ” نوشت: «در زمان سلطنت من، تشکیلات بارگاه امام رضا آستان قدس رضوی به اوج عظمت و اعتلا رسید. بصورت یکی از مراکز بسیار مهم جهان اسلام در آمد. این وضع مرهون نذوراتی بود که از سوی علاقه مندان از جمله خود من برای بارگاه امام رضا در نظر گرفته شد. تشکیلات آن به صورتی درآمد که علاوه بر تاسیسات مختلف مذهبی مالک واحدهای صنعتی، کارخانه ها، مجتمع های کشت و صنعت، بیمارستانها، سازمانهای خیریه متعدد شد.
ضمناً ناگفته نماند که خود من شخصاً بسیاری از اماکن مذهبی و مسجدها را در ایران و خارج از کشور ترمیم و بازسازی کردهام. در اینجا باید اذعان کنم که به پیروی از پدرم، من از همان اوان زندگی توانستم به اهمیت نیایش و دعا خواندن واقف شوم. این البته بر خلاف فراگیریهای دوران کودکی که بیشتر حالت حفظ کردن سرسری مطالب را دارد به صورتی عمیق و از ته قلب بود.»
ضد سلطنت زوال خودکامگی موروثی هم دیگر با مرگ طبیعی شاه مصادف بود؛ هیچ نیرویی از جمله کارتر- برژنیسکی، نهادهای زیر فرمانشان سرنوشت محتوم سلطنت را نمی توانستند تغییر بدهند. چرا مستبد مریض شورای سلطنت بنیابت شهبانو را چند سال پیش از فرار، بجای حزب رستاخیز، پروبال نداد؟ چرا شاه 61 سالگی، علم 59 سالگی، دکتر ایادی 73 سالگی، یک درباری محرم دیگر در 60 سالگی فوت شدند؛ اشرف در 96 سالگی؟ آیا دکتر ایادی قرصهای آزمایشی مردانگی به آنها داد؛ ندانسته چیز خوردشان کرد؟
اصلاحات ارضی ایران کشاورزی سنتی را داغان کرد. با بانکهای استقراضی روستایی دهقانها را به حاشیه شهرها در حلبی آبادها، زاغه نشینها، کارهای روزانه بدون تامین بیمه، با فرهنگ لمپنی کشاند. رهبر مستبد این اصلاحات را با تکرار واژه “انقلاب” ملکه ذهن توده های خرافی دهقانی و خرده بورژوای شهری کرد. سپس در آخر دهه 40 اصلاحات عقیم شد؛ بفراموشی سپرده شد. افزایش بهای نفت در پترودلار تورم و گرانی معیشت در داخل را دامن زد. تا جاییکه سپاه مبارزه با گران فروشی به ایذای کسبه پرداخت. از این پس، تراکم خواستهای سیاسی استقلال و آزادی مردم شدت گرفت؛ به نقطه انفجار در بهمن 57 رسید.
پس از رفرم ارضی 41، نیروهای پیشامدرن دهقانی بریده شده از کشاورزی و دامداری در حاشیه و حومه ی شهرها بیتوته کردند؛ این نیروی عقب مانده از دهه 50 زیر بار حرفهای نهضت آزادی و مجاهدین که بزبان آنها حرف زدند نرفته؛ چه برسد حرفهای سکولار جبهه ملی و فداییان را گوش کنند. در انقلاب ایران، نیروهای مخالف خط شیعی سیاسی بسیار ضعیف و گوناگون بودند. درست مانند سده 21 اپوزیسیون چپ در غرب و کردستان که 7 خط اند. با اینکه آنها نظرات سکولار مترقی داشتند. نیروی معتنابه مادی اجتماعی برای سهم گیری در حاکمیت تمام خواه شیعی نداشتند.
در واقع منجر به آمادگی عامل عینی یعنی نیروهای اکثریت انقلاب در بهمن 57 شد؛ تا دنبال همان رهبر قیام 15 خرداد 42 قرار گیرند. ربع قرن پس از 15 خرداد 42 شرایط عینی- اقتصادی یعنی شکست اصلاحات ارضی، اجتماعی زرق و برق “تمدن بزرگ”، فرهنگی گسترش چند هزار مسجد، حوزه، موتلفه برای محتوای بنیانگرای اسلامی انقلاب 57 تکوین یافتند.
تنفس سیاسی 39-42 آخرین شانس خودکامه خرافی بود. زیرا نیروهای سکولار مردمی و چند آخوند معتدل شیعی، مفتی سنی در جامعه شدیدا دینی را در مجلس، کابینه دولت وارد نکرد؛ تا تمامخواهی بنیانگرایان را در حاکمیت بعد ضعیف کند. اگر آخوندهای معتدل چون شریعتمداری، آملی تهرانی، میلانی را در قدرت سیاسی سهیم می کرد، می توانست در جامعه شدیدا خرافی دوام یابد. دلیل این کار مذهبی کردن کشور از کودتا ببعد بود. چرا سرنوشت پدر در ترک کشور، برای پسر درس عبرت نشد؟ بعلاوه شاه خرافی به گسترش مساجد، تکایا، حسینیه ها دامن زد. پس از سرکوب 15 خرداد 42، سرنگونی رژیم ذهنیت اکثریت مردم شد.
در زمان شاه تعداد مساجد در ایران بشدت افزایش یافت. «در ۱۹۷۷ نزدیک به ۷۵ هزار مسجد و حوزه در ایران مشغول کار بودند.» میلانی، نگاهی به شاه. شاید 50 هزار تکیه، مکتب، هیات، دسته های عاشورایی، ساختن مسجد دانشگاه تهران، گسترش امامزاده، حسینیه، مسجد، هیات، حوزه طلاب شیعی تشکیلات رجعتگرا را در کشور پدید آوردند. ج.ا. در ۱۳۵۷ گفت: در ایران ۲۵ هزار مسجد وجود داشت. در 44 سال بعد مساجد ایران 3 برابر شد. هماکنون از ۷۲ هزار مسجد 10 هزار تا سنی اند.
داریوش همایون گفت: شمار مسجدهای ایران در آغاز پادشاهی محمد رضا شاه 200 باب بود. به کوشش شاه به 55 هزار باب رسید. در اویل دهه ۱۳۵۰، رادیو تلویزیون شاه پژوهشی از بینش ها، تمایلات، اعتقادات مردم در ایران انجام داد- از جمله تعداد مساجد و هیات های ایران. تورج فرازمند مفسر رادیو تلویزیون با پخش این پژوهش مخالفت کرد. پس از انقلاب، 1358 این پژوهش با نام «صدایی که شنیده نشد.» نشر شد: تعداد طلبه ها در ۱۳۲۰ تنها ۸۷۸ و در ۱۳۵۲ به ۹۰ هزار اخوند ثبت شده مزد بگیر رسید. تعداد مساجد به بیش از ۵۰،۰۰۰ و به همین تعداد هم تعداد هیات ها مثل هیات کفاشها رسید.
تعدد احزاب یکی از اصول قانون اساسی مشروطیت است. مدافعین حزب رستاخیز بر ضد مشروطیت بوده و هستند. در یک نظر خواهی در داخل کشور مردم چنین نظر دادند: ٪٧١ مردم با حفظ حجاب موافقاند. ٪٨١ بطور منظم نماز خوانند. ۶۴٪ مردم هر ساله روزه گیرند. ۴۷٪ مبادرت به امر به معروف و نهی از منکر کنند. ۷۴٪ در ماه های محرم و رمضان به مسجد روند. ۴۶٪ به صورت منظم از برنامه های مذهبی رادیو استفاده کنند. فکر میکنید این نظر خواهی در چه زمانی انجام شد؟ ۱۳۵۵؛ دو سال قبل از انقلاب. سهیمی فب 270422.
پایه 57 سال استبداد پهلوی با کمک استعمار، نیروی دهقانی، بازار، قشر لاتها، خرده بورژوازی صنعتی و شهری بود. خطوط برجسته 25 سال پس از کودتای 32 اینها یند: خفقان سیاسی، اعدام آزادیخواهان، قلع و قمع سکولارها، اصلاحات ارضی، اشاعه خرافات قرون وسطا مبتنی بر تز کمربند سبز یانکی در خاورمیانه برای محاصره شوروی، تک حزبی رستاخیز 1355. شنیدن “صدای انقلاب” شاه در دی 1357 دیگر دیر شده بود.
در انقلاب بهمن 57 کشور با روبنای مشروعه، بنیانگرایان شیعی قدرت سیاسی را قبضه کردند. چون خفقان ساواک، سیر قهقرایی جامعه به عهد جنبش تنباکو، خیانت ارتش به شاه زیر پوست کشور شاهنشاهی ایران نه مشروطه سلطنتی ژرف بودند. آنها روند انقلاب ایران را تسهیل کردند. قانون اساسی را پهلوی زیر پا گذاشته؛ در انقلاب 1979 ملغی شد. حکومت پهلوی جامعه، انقلاب سفید بهمن 41 با اصلاحات ارضی، از دید سیاسی به عهد جنبش تنباکو به رهبری اسدآبادی و میرزای شیرازی 100 سال بقهقرا برد. پس از انقلاب، طرد اصلاحات از حاکمیت در 1390، دولت را به سرمایه داری دولتی مافیایی رساند.
ولایت فقیه مطلقه بنا بر شریعت در ج.ا. همان مشروعه شکست خورده، سلطنت مطلقه پهلوی، ولی ضد مدرنیته /غربزدگی است. نتیجه انقلاب 1357: ولی فقیه مشروعه، ضد مدرنیسم، رجعت به شریعت، ایجاد هلال شیعی تا مدیترانه، آپارتاید جنسیتی، سرمایه داری دولتی مافیایی. جامعه باسواد، 65% دانشجوی زن، 5 میلیون دانشجوی سالانه برخی از تغییر اند.
در انتخابات با مناظرات و تبلیغات، موتور پویش تاریخ عیان شود. تضادهای جامعه در سراسر کشور بیان شوند. انتخابات گامی قانونی به پیش، تدریجی در اصلاحات دولت، در تطابق با تغییرات جهانی است. تحریم در انتخابات بدون سازمانهای صنفی، حزبی، سیاسی کمک به سلطه اصولگرایان ریاست جمهور احمدی نژاد، ریسی کرد. رای دهندگان تفاوتهای نامزدهای سیاسی را تصدیق کنند. اگر یک سوم افراد تحریمی در رفراندم ترکیه، شرکت می کردند، اردوغان با 51% پیروز نمی شد. اگر انتخابات سال 88 نبود؛ جنبش سبزی هم پیامد نداشت. در این جنبش چند گروه بودند که تحریم کرده؛ رای نداده بودند.
زمانی که آن موج اعتراض را دیدند به جنبش پیوستند. آیا رسانه های برونمرزی و شخصیتهای ویلا نشین غرب خود را مسئول نتیجه اختناق و دولت مافیایی کنونی می دانند؟ راه اصلاحات با انتخابات پیش رود. تحریم انتخابات منجر به تحکیم اصولگرایان مافیایی شد. اطلاعاتی که رای دهندگان در کارزار انتخابات گرفته؛ آنها را در ارزشها، باورها، نظرات ماقبل شان فعال و مصمم تر کرده تا نامزد نزدیک به خود را گزینند.
از دهه 1360 اصلاحات 2جناح حاکمیت را رقابتی کرد؛ گام بعدی شرکت شیعیان بیرون از حاکمیت بود- ملی مذهبیها، جبهه ملی، سران سبز. در دولت 80% قدرت رهبر آرمانگرای دایمی با عوام خرافی و 20% قدرت جمهور انتخابی ادواری با 80% رای مردم اند. چند مرکز تلویزیون خارجی در خدمت منافع اربابان اند. آنها برای برخی عناصر حراف شهری برنامه سازند. لذا مسافران از خارچ به شهرها از سلطنت تعریف شنوند. اصلاحات این نسبتها را با انتخابات تغییر دهد. ولی از پس نهادهای انتصابی ولایت راس بنیادها، 3 شورای خبرگان، مصلحت، نگهبان بر نیآمد. این شکست اصلاحات در واقع پیروزی خرافات، ناکارآمدی، سرکوب بود.
چناح استبداد دولت اصلاحات 1372-1380 را بمرور سرکوب کرده؛ 3 قوه را در دست گرفت. مردم رسانه، مجلس، اجرای اصلاحات، احزاب را از دست دادند. تنها کف خیابان برای بیان مطالبات مردم در برابر یگانهای ضد شورش ماند. پس از سرکوب جنبش اصلاحات، عمده منابع دولت در خدمت اشاعه ایده الوژی، نفوذ نظامی در منطقه، محور مقاومت راه قدس، دشمن تراشی، سازماندهی 12 لایه نیروهای سرکوب داخلی چون بسیج و نخسا تجهیز شد.
اصلاحات رشد جامعه را مانا کند. در پایان سده 20 با کمک شوروی در “راه رشد غیر سرمایه داری” در عراق، لیبی، سوریه، افعانستان، یمن منجر به پیدایش نهادهای مدنی نشد. براندازی آنها به دمکراسی ختم نشد. زیرا تغییر جامعه سیاه/ سفید، ثنوی، صفر یا 100 نیست. تنها تغییرات پیوسته/ اصلاحات نه گسسته/ براندازی مانا یند. اجتماع شبیه به پله ها ست. برای تمیزش باید از بالا/ دولتمردان آغاز کرد. اما برای ساختن ش باید از پائین/ زیر بنا آغاز کزد. مدل شیوخ خلیج فارس نشان دهد: کشور ثروتمند با سنت استبداد مطلقه به دمکراسی در 40 سال نرسد. البته استبداد عربستان با کسب و تجارت آزاد و خارجی عناد ندارد.
حتی اصلاحات هم پروسه کندتر انقلاب است که در نهایت به نفی حاکمیت انجامد. از اینرو حاکمیتهای تمام خواه، چه چپ چه راست، مخالف اصلاحات ند. نمونه: برکناری خروشچف و کودتای ضد مصدق. وقتی اصلاحات را دولت مطلقه عقیم کند؛ خیزش از اعتراضات مطالباتی به اعتصابات سراسری برای حقوق انباشته، انقلاب سیاسی براندازی حکومت رسد؛ مانند انقلاب 57 ایران.
تعویق اصلاحات منجر به سقوط حکومت شاهی شود. نمونه: سقوط 4 شاه در مصر با کودتای سرهنگ نجیب، عراق با کودتای عبدالکریم قاسم، افغانستان با کودتای داوود خان، ایران با انقلاب 1979. البته حاکمیت این امکان را دارد که با اصلاحات در راستای نیازهای جامعه انقلاب را معوق کند. نمونه: اصلاحات بموقع چند سده سلطنت در انگلیس و جمهوری در آمریکا را تضمین کرده؛ به عمر حکومت افزودند. ولی این اصلاحات دائمی و بموقع بودند.
ج ج1 از 1914- 1918، انقلاب اکتبر، ورود متفقین در ج ج 2، وامهای بانکهای آمریکایی برای ساختن سدها پس از کودتای 28 مرداد- به مدرنیزاسیون کمک کردند. ولی مانند چین با تک حزب حاکم مدرنیزه نشد. سرکوب سکولارها با تز کمربند سبز بدور شوروی دوره ریاست 1953-1961 ایزنهاور، حضور 92 هزار مستشار خارجی پیاده شدند. ریچار هلمز رییس سابق سیا بعنوان سفیر در تهران، تیم امنیت ملی برژینسکی در ادامه تز ایزونهاور، به بنیانگرایان شیعی پر و بال داد. پیآمد تز اینها بودند:
بنیانگرایان مسلح در ولایت مطلقه دایمی، طالبان، القاعده، داعش، لیکود رشد کردند. در ایران نیروهای سرکوب، آتش باختیاران، لباس شخصی ها، اطلاعاتیها، بسیج شبه نظامی ضد مدرن- چون پیرهن قهوییهای هیتلر و پیرهن سیاههای موسولینی- با مردم برخورد کنند. در بحران نفتی 1977، تفرقه در حامیان خارجی حاکمیت افتاد. انقلاب جمهوری 57 رویداد؛ کودتای 30 خرداد 60 به تحکیم ولایت فقیه منجر شد. در همین رابطه باید گفت: از شهریور 20 تا کودتای 32 جنبش ملی کردن صنعت نفت در وجه غالب سکولار بود.
مارش سراسری در عاشورای انقلاب 57، با 14 میلیون در خیابان بزرگترین تظاهرات تاریخ نامیده شد. در برابر این مارش سراسری نیم میلیون سکولار 7رنگ نامتجانس، چپ، دمکرات، نیروی عرض اندام کنی نبود. عدم حمایت مردم از نامزدهای انتخابات مجلس چون سلطانپور و رجبی سنجش کمیتی را نشان دهد. نیروهای سکولار، شیعی غیرخودی، سنی در کابینه بختیار و کابینه مهندس بازرگان نبودند. اصولا در 2 قانون اساسی مشروطه و جمهوری سکولارهای غیردینی شهروند حساب نشوند. شهروندان غیردینی برای هویدا، شفا، دکتر نراقی، دکتر نصر اهمیت نداشتند.
حاکمیت جدید زیر بار حکومت ائتلافی نرفت. همگرایی در کابینه بختیار و شورای انقلاب بازرگان با لیست 15-21 نفره کمیته بود که همه خودی و شیعی بودند. در لیست شورا 2 تیمسار ارتشی شیعی از جمله قرنی نیز بودند. در کابینه 37 روزه بختیار، از 13 نفر، 2 ارتشی اریانا و شفقت بودند. تظاهرات طرفداران بختیار 130 هزار نفر در تهران بودند. بختیار از پشتیبانی ارتش برخوردار نبود؛ نیز به تلفنهای او به شاه در پاناما بیمحلی شد.
بختیار از جبهه ملی اخراج یا خارج شده بود؛ بصورت منفرد بدون پشتوانه حزبی، دست تنها، بدون حمایت مردم، شاه، ارتش، نخست وزیری را قبول کرد. برنامه سلطنت بختیار شکست خورد. در 1402 اشاره به مشروطه سلطنتی محلی از اعراب نداشته؛ باید برنامه کثرت گرایی مانند اسراییل با 29 حزب در کنست، تدوین شود.
اعتصاب کمرشکن کارگران نفت سراسر ایران، اعتصاب کارمندان، آموزگاران، دانشجویان، هما، رسانه ها، بیطرفی ارتش 800 هزار نفری حاکمیت ساقط- امواج انسانی بودند که کشورهای سرمایه داری بزرگ جهان را به تحسین واداشتند. برای چند هفته -روزانه نیمی از برنامه اخبار رسانه ای سمعی- متنی- تصویری غرب برای پوشش انقلاب ایران بود که پیش چشمان بینندگان ساعت به ساعت گشوده شد. در اردوگاه شرق سر و ته این اخبار زده شد.
در حالیکه ایرانیان مقیم غرب ذوق زده در تظاهرات میدانی از حقوق مخالفان حمایت کردند. ایرانیان مقیم اردوگاه از ترس پلیس مخفی با حسرت ساکت بودند. قطبی شدن جامعه در افغانستان و ایران چشمگیر است. یک اقلیت مدرن اپوزیسیون و یک اقلیت امل حاکمیت اند که چشم دیدن همدیگر را ندارند. در جنگ داخلی سوریه با 1000 سازمان مسلح با حمایت همسایگان، ناتو، روسیه این نفرت روی داده؛ بجان هم افتادند. خرابی و 400 هزار کشته ببار آمد. این پدیده نجسی، نفرت، دگرهراسی در خاور میانه، بشدت بضد خظ سیاسی موفق مدرن گاندی، لوترکینگ، مندلا است.
شفافیت مدرن است؛ اینترنت برای شفافیت موثر است. ویکی لیکز، اسناد پاناما، ادوارد سنودن، آسانژ – عدم شفافیت دولتها، رجل ثروتمند، نهادهای مالی در رسانه ها و شبکه اجتماعی را افشاء کردند. در سده 20 رسانه ها اخبار ناگوار و تبلیغات فرادستان را ترویج کردند. در سده 21 با اینترنت اخبار واقعیتر شده؛ اجحافات، تبعیضات، زورگویی به فرودستان فاش شوند.
وایبر، فیس بوک، توئیتر/ اکس، تلگرام، اینستاگرم، واتزآپ، ایمو – ارتباط، خبررسانی، دوستیابی در ابعاد میلیاردی در جهان را ممکن کنند. تغییر فرد یا دولت به منابع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی نیاز دارد. در عهد بوش پسر، 75 میلیون دلار به تبلیغات علیه ج.ا. به امثال صدای آمریکای فارسی، منوتو اختصاص داده شد. تبلیغات سلطنت گذشته گرا بر عناصر مرفه شهری اثر گذارد.
در سفر خارجه نشینان به ایران، نقل قول از خویشان در هواداری از سلطنت بازگو شود. نیروهای آزادیخواه چون نسرین ستوده، نرگس محمدی، سپیده غلیان – صدایشان بگوش شهریان نرسد. اگر ناآگاهی بیماری باشد برای شفا، تشخیص، دارو؛ باید به دکتر رفته؛ تا دستور پزشگ اجرا شود. نفرین به دولت مانند دعا، تغییر پدید نیآورد؛ تنها عاطفه فرد را آنی تسکین دهد.
شبکه های اجتماعی جوانان تغییر سیاسی را سامان دهند. همچنین دولت برداشت پیشوا از دین را به کل پیروان با خشونت تعمیم دهد. در نتیجه شک دینی در فرد ترس، گناه، تقیه، تذبذب پدید آورد. لذا تغییر دین در نوجوانی تکفیر شده؛ حکم اعدام بدنبال دارد. این عدم شک در تحصیلات دانشگاهی خلاقیت علمی تراز جهانی را عقیم کند.
از اینرو دانشجویان مستعد که به غرب رفته؛ خلاقیت علمی آنها شکوفان شود. در تاریخ دگراندیشان را زعیمان دینی تکفیر کرده؛ جنازه اشان را در گورستان عمومی اجازه دفن ندادند. نمونه: فردوسی، رازی، خیام، تا خاوران دهه 1360 و اقلیتهای دینی کنونی. در آمریکا دانشجویان خارجی برای تحصیلات عالی و تحقیقات علمی فراوانند. در 1979 ایران 50 هزار دانشجو با رتبه اول در تعداد داشت. در 2020 چین 370 هزار و هند 200 هزار دانشجو مقام 1 و 2 در آمریکا داشتند.
منابع. 2023/12/19 فاکتها از ویکی پیدیا با ویراست آمدند.
https://www.youtube.com/watch?v=hZrnylK3rfA مروری بر تاریخ ایران بخش ۴
https://www.facebook.com/watch/VGraphs/ آمار تصویری جهانی.
جمع اسم مفرد با پسوند “ها، ان” و اگر عربی باشد با مخلوط حروف پدید آید. گاهی یک اسم مفرد مانند مردم، توده، گرد جای جمع هم آید. در فارسی کنونی اسمهایی آمده اند که از دید دستوری مفرد و جمع اند. نمونه: اطلاعات، خدمات، اصلاحات. مفرد آنها معنی دیگر دارد: اطلاع یعنی خبر، خدمه یعنی نوکر، اصلاح یعنی سلمانی. ایرانیها و افغانها در فارسی کنونی، جای زمان فعل ساده حاضر یا ماضی، استمراری بکار برند. پس، همه جا “می” استمراری حذف شود. نمونه: حافظ گوید یا حافظ گفت بجای حافظ می گوید یا می گفت.