پارادوکس در روایت تروریزم؛ امریکا با طالبان چه بازی انجام می دهند؟
عبدالناصر نورزاد
در تازه ترین گزارش خودساخته، ظاهرا سازمان ملل گزارش داده است که القاعده با حمایت مقامات بلندپایه طالبان در نهادهای دولتی این گروه نفوذ کرده است. نظامی را که امریکا در تلاش است تا منحیث سرباز نیابتی خود در منطقه حمایت کند و به آن وجهه رسمی ببخشد، امروز میزبان القاعده است. تا این جای کار مسئله عجیب و غریب به نظر می رسد که چطور پارادوکس موجودیت القاعده منحیث دشمن ساخته شده امریکا و طالبان منحیث دوست آینده آن ها که سالیان متمادی از حمایت آن برخوردار بوده، در یک ظرف می گنجند؟ مگر طالبان برای امریکا تعهد قطع رابطه با القاعده را نداده بود تا زمینه برگشت آن ها به قدرت میسر شود؟ حالا گزارش شده است که القاعده در افغانستان وجود دارد اما فعالیت مخفی میکند. یعنی روشن شده است که رژیم طالبان از القاعده میزبانی می کند، اما سزاوار حمایت و به رسمیت شناسی است، چون دارد رفیق راه امریکا می شود تا برنامه های بزرگ امریکا در منطقه، اجرایی شود. آنچه واضح است ارتباط نزدیک، ایدیولوژیکی، همبستگی عملیاتی و تعهد رفیقانه میان طالبان و القاعده با سایر گروه های تروریستی است که همه ی شان روایت خشونت و انزجار را سرلوحه کار و فعالیت شان قرار داده اند. تروریزم موجود در افغانستان ریشه در درازای چهاردهه دارد. درست از زمانیکه شوروی ها به افغانستان لشکر کشی کردند و زمینه را برای استفاده از ابزار افراط گرایی دینی و مذهبی در اختیار امریکا و انگلیس قرار دادند. از آن زمان تا حال، پاکستان از گاو شیری افغانستان، به واسطه ابزاری چون تروریسم نوین و عقاید تندروانه گروه های افراطی جنگ طلب که در خدمت منافع انگلیس و امریکا قرار دارند و ماهیت شان در واقع، مبنای حفاظت از منافع راهبردی این دوکشور در منطقه بوده است، استفاده و بهرۀ فراوان برده است. انگلیس و امریکا از سالیان متمادی و از بدو ظهور پاکستان، این کشور را مخصوصا در مناطق شمالی آن، محل مناسب ترویج عقاید افراط گرایی انتخاب کرده اند. تروریسم جان گرفته در منطقه به لطف نظام سیاسی و بخصوص امنیتی آن، بنا شده است. بنا سر کشیدن مطالب این چنینی که ذهنیت های عامه را به بیراهه می کشاند یک مخمصۀ اطلاعاتی است. به هرصورت بر می گردیم به اصل موضوع که هماناگزارش شورای امنیت سازمان ملل متحد است. گزارش افزوده که در بیشتر موارد، القاعده برای ترویج این روایت طالبان که از خاک افغانستان برای اهداف تروریستی استفاده نمی شود، به صورت مخفیانه در این کشور فعالیت میکند. اطلاعات موثقی وجود دارد که القاعده از کمپ های تربیتی تروریستان در کنر و نورستان که قبلا در خدمت جنبش اسلامی ترکستان شرقی بود، برای کمک و سازماندهی هسته های جدید خود و سایر گروه های تروریستی استفاده می کند. این کار باعث شده تا از یک طرف روند رو به رشد افراط گرایی دور از انظار عامه ادامه داشته باشد و از طرف دیگر، از هدف گیری های احتمالی، مصئون بماند. القاعده با استفاده از تجربه چندین دهه حضور در میدان های درگیری از این روش کار می گیرد تا به سرعت و آرامش خاطر از هدف گیری و واکنش کشور های همسایه و منطقه مصئون بماند. در این میان نقش حمایتی طالبان را نباید از یاد برد. اعضای القاعده با حمایت مقامات بلندپایه طالبان با هدف تضمین امنیت هستههای خود در سراسر کشور نفوذ کردهاند. این نفوذ به هدف قوام پایه های تروریسم دولتی است که تمام منطقه را زیر هدف دارد و احتمال انتشار موج های آن به سراسر قاره آسیا، بخصوص جنوب و آسیای مرکزی، وجود دارد. برای این منظور، القاعده با یک هدف استراتیژیک در تلاش نهادینه کردن پایگاه های خود در افغانستان تحت کنترول طالبان است تا بتواند اهداف فرا افغانستانی خود را تحصیل نماید. طالبان نیز از کمک متسشاری رهبران هسته های اصلی القاعده استفاده کرده و از مشور های آن ها، بهره می برند و برای نظارت بیشتر این کار،تعدادی از اعضای شبکه القاعده به عنوان مدیران کلیدی در اداره طالبان کار میکنند. از جمله اعضای مهم القاعده که در عین زمان، اعضای گروه طالبان نیز هستند، میتوان از معاون اداره استخبارات طالبان، مدیر آموزشی وزارت دفاع، والی کاپیسا و نورستان در اداره طالبان نام برد. این اعضای طالبان و القاعده در خدمت تکثیر اندیشه های تروریستی این سازمان قرار داشته واز موقعیت های رسمی خود به نفع اهداف سازمانی این گروه استفاده می کنند. پس منکر این حقیقت نمی توان شد که القاعده از افغانستان به عنوان یک مرکز ایدئولوژیک و لجستیکی برای بسیج و استخدام جنگجویان جدید استفاده میکند. یعنی برنامه جدید القاعده در منطقه، مبدل کردن افغانستان به عنوان مرکز سوق الجیشی برای ترویج تروریزم است که در آینده برنامه های راهبردی را تعقیب می کنند. همچنان در گزارش شورای امنیت سازمان ملل متحد آمده است که القاعده در حال حاضر در مرحله سازماندهی مجدد و ایجاد مراکز آموزشی جدید در کنر و نورستان است که در حال حاضر، از توانایی کافی برای انجام حملات تروریستی در مقیاس بزرگ برخوردار نیست اما این موضوع به عنوان هدف سازمانی این شبکه حفظ شده است. حفظ قابلیت عملیاتی این شبکه، زنگ خطر برای تمام منطقه است و اینکه این شبکه افغانستان را مرکز سوق الجیشی خود انتخاب کرده است، این پیام را می رساند که برای اینده جنوب و مرکز آسیا، برنامه تنظیم شده است. به این اساس گمان می رود که القاعده احتمالاً در کوتاهمدت غیرفعال خواهد ماند و در عین حال توانایی عملیاتی خود را توسعه میدهد. از همین رو، القاعده تلاش کرده تا با گروههای ستیزهجو در کشورهای آسیای میانه چون جنبش اسلامی اوزبیکستان و جماعت انصارالله تعامل داشته باشد.در این راستا، تخمین زده می شود که بین ۳۰۰ تا ۱۲۰۰ جنگجوی جنبش اسلامی ترکستان شرقی در افغانستان حضور دارند. این جنبش با امکانات انسانی فراوان به یکی از هسته های قابل اتکا به شبکه القاعده مبدل خواهد شد. زیرا مناسبات میان طالبان و اعضای این جنبش بعداز تعهد کتبی طالبان به مقامات چینی منبی بر وضع محدودیت بر اعضای این جنبش، به تیرگی گرایده است. بنا القاعده می تواند به یک ساختار حمایتی در خدمت منافع راهبردی این گروه و برای چالش کشیدن امنیت منطقه، نقش اساسی و کلیدی بازی کند. از سوی دیگر، القاعده تلاش دارد تا به مراحله فراهم آوری ساختار های استراتیژیک و ایجاد یک مرکز فرماندهی واحد در سراسر منطقه از افغانستان نایل شود. امکان دسترسی به سلاح های مورد نیاز در افغانستان، این امکان را به این سازمان می دهد که با سرمایه گذاری هنگفت مالی که از منابع مختلف تمویل میشود، گام های اساسی را بردارد. همچنان، القاعده توانسته به طور فعال دامنه عملیات خود را در افغانستان گسترش داده و پایگاه های عملیاتی و جنگ افزارها را در ولایت بغلان مستقر کرده است. در جنب تلاش القاعده برای همگرایی و اتحاد ایدیولوژیک با جنبش اسلامی ترکستان شرقی، تلاش این شبکه برای ایجاد پل های ارتباطی میان تحریک طالبان پاکستان، نیز حایز اهمیت است. طبق اسناد و شواهد به اساس گزارش شورای امنیت سازمان ملل متحد، اعضای القاعده با تحریک طالبان پاکستان برای انجام حملات بیشتر در داخل پاکستان همکاری میکند. القاعده از کمپهای آموزشی جنبش اسلامی ترکستان شرقی در ولایت کنر برای آموزش جنگجویان تحریک طالبان پاکستان استفاده میشود.
به اساس بر آورد های موجود، القاعده با هدف گسترش فعالیت خود در شبه قاره هند میخواهد تا عملیات خود را در کشورهای همسایه بنگلادیش، جامو و کشمیر تحت کنترول هند و میانمار گسترش دهد. یعنی هدف راهبردی القاعده نه تنها متمرکز بر افغانستان منحیث مرکز سوق الجیشی آن است که این شبکه می خواهد با ایجاد گسترده های وسیعی از ساحات عملیاتی، نفوذ و حظور خود را به اثبات برساند. گزارش سازمان ملل تخمین زده که ۳۰۰ جنگجوی القاعده با خانوادههایشان که تعداد آن به دو هزار نفر میرسد در افغانستان فعالیت میکنند.
شورای امنیت در خصوص فعالیت داعش در افغانستان نوشته که این گروه در حملات خود علیه طالبان و اهداف بینالمللی، افراد بلند پایه طالبان را هدف گرفته است. طبق این ارزیابی، حملات علیه مقامات بلند پایه طالبان در ولایات بلخ، بدخشان و بغلان روحیه داعش را افزایش داده و سبب جذب نیروی بیشتر از سوی این گروه شده است.
به این حساب، مخمصۀ پیچیده ی اطلاعاتی نه تنها طالبان، بل سایر گروه های تروریستی را در بر می گیرد. طالبان منحیث یک بستر ساز این بازی نقش کلیدی را در این برنامه بازی می کنند. به همین منظور، امریکا به حمایت مالی، مستشاری و تسلیحاتی و فناوری به این گروه ادامه می دهد تا کماکان در اریکه قدرت باقی بماند و زمینه ساز گسترش سازمان های وسیع تروریستی در منطقه باشند. سازمان های تروریستی دیگر، تحت چتر داعش و القاعده که وجود مشترک فکری دارند، در تلاش اند تا این بستر را برای استفاده اعظمی برای گسترش حوزه های عملیاتی، بهره ببرند و برای سالیان متمادی ریشه های تندرویی و افراط گرایی در زمینه های تاریخی و فرهنگی آن، فراهم سازند.