وداع با جهان یک قطبی
نویسنده: ماتیاس بروکرز
منبع: تارنگاشت عدالت
09.12.2022
ماتیاس بروکرز در هشت نکته توضیح می دهد که چرا ایده نظم جهانی که به طور یکجانبه توسط واشنگتن دیکته شده، به پایان رسیده است.
1
“شانس همیشه با ارتشهای بزرگ است” – ضرب المثل فرانسوی که توسط پادشاه پروس فردریش دوم نیز نقل شده است، را باید در قرن بیست و یکم دوباره فرموله کرد. طبق کتاب آندری مارتیانوف به نام وقوع انقلاب (واقعی) در امور نظامی (۲۰۱۹)، بخت پیروزی جنگی اکنون در کنار “سلاح های هایپرسونیک” قرار گرفته است: موشک های دقیقی که توسط هیچ سامانه پدافندی قابل رهگیری نیست و به دلیل سرعت بسیار زیادشان از هزاران کیلومتر دورتر تاچند متر فاصله به هدف موردنظر برخورد می کنند. از آنجایی که فقط روسیه (و به زودی چین) چنین تسلیحاتی را در اختیار دارند، گذشته از این که این موشک ها می توانند به کلاهک های هسته ای نیز مسلح شوند، ایالات متحده و ناتو در هر رویارویی نظامی مستقیمی مغلوب خواهند بود و در آنجا حتی گردان های به مراتب بزرگترشان هم نمی توانند کمکی کنند. حتی یک “حمله اول هسته ای” عظیم به مسکو و سن پترزبورگ نمی تواند از پاسخ کوبنده به واشنگتن، نیویورک یا لندن جلوگیری کند و لذا نابودی متقابل محرز بود. بهتر بگوییم محرز به نظر میرسید، زیرا سامانههای دفاع هوایی برتر (S-400/S-500) میتواند حریم هوایی روسیه را برای موشکهای بالستیک مسدود کند و به احتمال زیاد “اولین ضربه” را رهگیری کنند. اما در مقابل هیچ دفاعی در غرب در برابر ضد حمله روسیه وجود ندارد. بنابراین، ناتو نه می تواند و نه میخواهد مستقیماً در اوکراین مداخله نظامی کند.
2
با ورود سلاح های دقیق مافوق صوت به میدان نبرد – موشک های “کینژال” برای اولین بار به عنوان بخشی از “عملیات نظامی” روسیه در اوکراین مورد استفاده قرارگرفت – وضعیت نظامی برای امپراتوری ایالات متحده به طور اساسی و به شکل چشمگیری تغییر می کند. نه تنها دکترین نظامی “تسلط در همه سطوح” Full Spectrum Dominance بر جهان بی اساس شده است، بلکه “وطنِ” ایالات متحده برای اولین بار در تاریخ خود دیگر امن نیست. آنها دیگر نمیتوانند از موضع مطلوب خود که گویا روزی صدراعظم آلمان اوتو فون بیسمارک اینطور تشریح کرده بود – “آمریکایی ها مردم بسیار خوشبختی هستند. آنها از طرف همسایگان ضعیف در شمال و جنوب و توسط ماهیها در شرق و غرب احاطه شدهاند”، نفع ببرند. عصر “جنگ های ارزان” و دشمنانی که نمیتوانستند خطری برای سرزمین آنها به وجود آورند، به پایان رسیده است و دیگر باز نخواهد گشت. به همین دلیل، روسیه با تسلیحات خود که احتمالاً برای مدت طولانی شکست ناپذیر خواهد ماند، به تاکید روی منافع امنیتی خود که در دسامبر ۲۰۲۱ در واشنگتن مطرح کرد (بی طرفی نظامی اوکراین، خروج موشک های میان برد ناتو از شرق اروپا) تا زمانی که قراردادهای مطلوب و مشخصی به امضأ نرسیده باشد به استفاده از “ابزار نظامی-فنی” خود ادامه خواهد داد. ایالات متحده می تواند این روند را با ادامه دادن جنگ تا “ آخرین فرد اوکراینی” (یا اروپایی) طولانی کند، اما نمی تواند از آن جلوگیری نماید.
3
استراتژی ژئوپلیتیکی غرب کلکتیو، یعنی تغییر رژیم در مسکو با دامن زدن به مناقشه اوکراین و اعمال تحریم های اقتصادی و پس از آن مقابله با “دشمن نهایی”، یعنی چین – محکوم به شکست است. تحریمها تاکنون نشان داده که بومرنگ خطرناکی است، زیرا اروپا را سختتر از روسیه که به هیچ وجه در سطح بینالمللی منزوی نیست، ضربه میزند. روسیه باوجود تحریمها به تجارت شکوفا با بقیه جهان فراتر از ناتوستان (که حدوداً ۱۵ درصد از جمعیت جهان را تشکیل میدهد) ادامه میدهد و همکاریهایش از نظر اقتصادی و نظامی با چین از همیشه بیشتر شده است. تمایل به پیروزی در جنگ علیه غول مواد خام روسیه – که بیش از یک سوم انرژی فسیلی و مواد خام روی زمین را در اختیار دارد – و بزرگترین کارگاه فناوری پیشرفته جهان، چین که با آن متحد شده است، یک توهم انتحاری است.
شکست نظامی قابل پیش بینی در اوکراین، یک نقطه عطف ژئوپلیتیکی تعیین کننده ای است، که به معنی پایان یک “نظم بین المللی مبتنی بر قوانین” که توسط واشنگتن دیکته شده و با ابزار نظامی قابل اجرا است، میباشد.
و از این طریق به نقش “دلار نفتی” به عنوان یک ارز ذخیره بینالمللی اجباری، و دلار آمریکا بهعنوان “پول ارزان” که میتوان آن را در مقادیر هنگفت بدون کاهش ارزش چاپ کرد، زیرا تمام دنیا برای تامین نفت و گاز خود مدام محتاج دلار است، پایان داده میشود. دو دولت آخری که انحصار دلارهای نفتی را شکستند و نفت خود را در ازای ارز محلی فروختند – صدام حسین رئیس جمهور سابق عراق و معمر قذافی رهبر سابق لیبی – با بمبهای ناتو از میان برداشته شدند. این کار دیگر امکان پذیر نیست. به عنوان مثال، هند در حال حاضر هزینه نفت خود را به روبل در برابر روپیه پرداخت می کند و سایر کشورها نیز از این روند پیروی خواهند کرد. یک سیستم پولی و مالی جهانی جایگزین، با یک ارز بین المللی با پشتوانه موادخام و طلا، در حال ظهور است که به استبداد جهانی دلار و سرمایه مالی غرب پایان خواهد داد.
4
اتحادیه اروپا (EU) که به دستور ایالات متحده خود را حلق آویز می کند و از قبول انرژی ارزان روسیه صرفنظر مینماید، نه تنها از آینده اقتصادی خود، بلکه از حاکمیت و استقلال خود نیز چشم پوشی می کند. به محض اینکه اثر بومرنگ تحریم ها واقعاً ملموس گردد – تا کنون روسیه حتی از “سلاح انرژی” خود استفاده نکرده است و طبق قرارداد از طریق خط لوله نورد استریم ۱ در دریای بالتیک به آلمان نفت و گاز صادر میکند – به ویژه کشورهای بزرگ اروپایی باید از خود سئوال کنند که آیا آنها قصد دارند به سرنوشت خود به عنوان مستعمره وابسته به امپراتوری ایالات متحده واقعاً گردن نهند. و اگر چنین است، چگونه آنها به عنوان حکام وقت می توانند به شهروندان بیکار، فقیر و سرمازده خود چنین آینده تاریکی را عرضه کنند بدون اینکه با ننگ و نفرین از مقام خود خلع نشوند. هیچ کس باور نخواهد کرد که در ۲۰ سال آینده به جای هندوکش باید در دونباس از “آزادی و دموکراسی” دفاع نمود. اتحادیه اروپا بدون مواد خام ارزان روسیه در سطح جهانی رقابتپذیر نیست و از هم خواهد پاشید. کشورها باید بین جنگ دائمی به عنوان دست نشاندگان واشنگتن، با هدف تغییر رژیم در مسکو و پکن و یا تجارت و تحول با روسیه و اوراسیا، با هدف یک معاهده امنیتی و صلح جدید در اروپا انتخاب کنند.
5
از آنجایی که تواناییهای نظامی و اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی در غرب در طول جنگ سرد اول مدام بیش از حد برآورد میشد، فروپاشی این کشور در سالهای ۱۹۹۰/۹۱ کاملاً غافلگیرکننده بود. کرملین توانسته بود با تبلیغات خود مدتهای مدیدی تحولات منفی کشور را مخفی نگه دارد. در جنگ سرد کنونی جدید، وضعیت اساساً تغییر کرده است: روسیه از نظر نظامی و اقتصادی به شدت دست کم گرفته میشود و ایالات متحده در حالت ایجاد دائمی واقعیتهای “آلترناتیو” است، که در مقایسه با آن تبلیغات قدیمی شوروی بسیار کمرنگ به نظر میرسد. برای نمونه، “روسیاگیت” داستان از اول تا آخر ساختگی مبنی بر باج گیری از دونالد ترامپ توسط ولادیمیر پوتین و تقلب در انتخابات آمریکا توسط “هکرهای نامرئی روسی” به مدت پنج سال که به عنوان واقعیت در همه کانال ها انتشار یافت و همین طور تبلیغات خانم هیلاری کلینتون که توانست معادله “پوتین = هیتلر” را در اوایل سال ۲۰۱۶ خلق کند. نه تنها رسانهها بهعنوان “مطبوعات ریاکار” نقش اصلی را در این بازی ایفا کردند، بلکه سرویسهای مخفی، افبیآی و کنگره آمریکا نیز وقیحانه در این کار نقش داشتند. این کمپین اخبار جعلی بدون واقعیت، پایه و اساس روایت ضد روسی را تولید کرد، که سپس با تشدید درگیری در اوکراین، شدت یافت. پس از آن کمپین تحریمهای بی سابقه ای آغاز شد که مبتنی بر قضاوت نادرست دیگری از توانایی های روسیه بود، که این بار کم بها دادن فاحش بود: برای اندیشکدهها و “متخصصان” آمریکا کاملاً شگفتانگیز بود ، وقتی که معلوم شد اقتصاد روسیه و روبل را نمیتوان به سادگی با “انجماد” (به زبان ساده: سرقت) ذخایر دلار و یورو روسیه خراب کرد. علیرغم تحریم ها، در آمد حاصل از صادرات نفت و گاز روسیه در پنج ماهه اول سال ۲۰۲۲ ، ۵۰ درصد بیشتر از مدت مشابه در سال قبل بود و همچنان به مراتب کمتر از غرب از تحریم ها آسیب خواهد دید. و روبلی که جو بایدن می خواست آن را به “Rubble” (خاکروبه) تبدیل کند، قوی ترین ارز جهان در سال ۲۰۲۲ شد.
6
این واقعیت که ناتو دیگر مدتهاست که یک “پیمان دفاعی” نیست و بیش از هر ائتلاف نظامی دیگری از سال ۱۹۹۹ با جنگهای تهاجمی خود، ویرانی و فجایعی به بار آورده است، یک تئوری توطئه روسی نیست، بلکه یک واقعیت تاریخی است. مانند یوگسلاوی، عراق و لیبی و سوریه و اخیراً افغانستان، هیچ یک تهدیدی برای ایالات متحده یا اروپا نبودند – و با این حال، در آنجا ناتو به عنوان یک دست نشانده از منافع ژئوپلیتیک امپراتوری ایالات متحده، به شدت “دفاع” کرد.
این جنگها که ظاهراً برای گسترش “دموکراسی”، “آزادی” و “حقوق بشر” به راه انداخته شد، چیزی جز هرجومرج خونین ایجاد نکرد و باعث شد که مثلاً در کشوری چون لیبی – که قبلاً مرفهترین کشور آفریقا بود، بازارهای علنی بردهداری پدید آید.
و اکنون در اوکراین، گردان هایی از نازی های شسته و رفته، توسط ناتو آموزش دیده و مجهز شده اند، تا به عنوان نوک پیکان مبارزه علیه روسیه و علیه اوکراینی های روسی زبان در منطقه دونباس بکار گرفته شوند. پایان دادن به این حملات که از سال ۲۰۱۴ تاکنون بیش از ۱۳۰۰۰ تلفات غیرنظامی به جای گذارده است، هدف اعلام شده از به اصطلاح “عملیات نظامی” روسیه است که انتظار می رود به زودی محقق شود، زیرا ارتش اوکراین در حال حاضر (اواسط ژوئن ۲۰۲۲) روزانه با ۵۰۰ سرباز کشته یا زخمی روبه روست. برای ناتو، که به تازگی توسط یک ارتش پابرهنه از افغانستان رانده شد و اکنون از ارتش اوکراین و جنگ در اوکراین با هر وسیله ای (به جز نیروهای زمینی خود) حمایت می کند و به لطف مداخله روسیه احساس “یکپارچگی” می کند، این واقعیت به معنای شکست تحقیرآمیز دیگری است. از آنجا که روسیه منافع امنیتی خود را نه تنها در اوکراین، بلکه در صورت لزوم در کشورهای همسایه نیز از نظر “نظامی-فنی” تحمیل خواهد کرد – و ناتو نمی تواند در این مورد هیچ کاری انجام دهد – قطعاً زاید بودن خود به عنوان یک “قدرت محافظ” را به نمایش خواهد گذارد. و از این طریق راه را برای یک معماری امنیتی جدید برای اروپا و آسیا هموار می کند که از لیسبون تا بیجینگ را در برخواهد گرفت.
7
این “Ostpolitik” )سیاست شرقی) ویلی برانت و اگون باهر (“تغییر از طریق نزدیک شدن”) که جنگافروزان کله پوک در حال حاضر آن را یک “اشتباه تاریخی” اعلام میکنند، نبود که غلط بود، بلکه سیاست ایالات متحده و استقرار موشک های آن به هر قیمت، حتی جنگ در اوکراین بود که اشتباه بود. اصرار روسیه پس از توافق مینسک برای اتحاد مجدد یک اشتباه تاریخی نبود، بلکه نادیده گرفتن نگرانی های امنیتی روسیه و تسلیح مجدد اوکراین یک اشتباه فاحش بود. و تامین مطمئن، مبرهن و مقرون به صرفه آلمان با نفت و گاز روسیه “اشتباه قرن”نبود (اشپیگل)، بلکه استراتژی انگلیسی-آمریکایی برای جلوگیری از رشد اوراسیا به ویژه همکاری آلمان و روسیه اشتباهی بود که دو بار در قرن گذشته به قیمت دو جنگ جهانی رخ داده بود.
اگر اروپا نمی خواهد دوباره به میدان نبرد یک جنگ جهانی تبدیل شود، دیگر نباید به خود اجازه دهد که دنباله رو مطیع این استراتژی ژئوپلیتیکی گردد. شکست این استراتژی با حمله روسیه به اوکراین آشکار شد.
این امر نشان دهنده پایان جهان تک قطبی و پروژه سه دهه ای است که نومحافظه کاران آمریکا برای حفظ سیطره نظامی خود در هر منطقه از جهان دنبال می کردند و تلاش میکنند تا هر قدرت در حال ظهوری را وادار به تسلیم کنند. این امر همچنین به هژمونی سرمایه مالی تحت کنترل وال استریت و سیتی آو لندن و سیاست پولی جهانی پایان میبخشد. در مقابل دلار و یورو بیپشتوانه که برپایه بدهی در نیمکره غربی استوار شده، واحد محاسبه بر اساس روبل/یوان با پشتوانه طلا و مواد خام به عنوان جایگزین بسیار مطلوبی برای ۸۵ درصد از کشورهای جهان در حال ظهور است.
8
آلبرت انیشتین گفت: “من مطمئن نیستم که در جنگ جهانی سوم از چه سلاح هایی استفاده خواهد شد، اما در جنگ جهانی چهارم آنها با چوب و سنگ خواهند جنگید.” اکنون که در مورد زرادخانه موجود آگاهی کامل وجود دارد، هشدار او بیش از هر زمان دیگری عاجل است. کسانی که خواهان پایان دادن به درگیری هستند نباید اسلحه تحویل دهند، کسانی که می خواهند به درد و رنج مردم اوکراین پایان دهند باید به جای شلیک گلوله مذاکره کنند، کسانی که خواهان صلح هستند نباید از نقشه ژئواستراتژیست های انگلیسی-آمریکایی پیروی کنند. اوکراین را به “ افغانستان روسها” تبدیل کنند و آنها را در یک جنگ چریکی بی پایان درگیر نمایند. و مطمئناً نباید – به ویژه به عنوان یک آلمانی – با نازی های شسته و رفته هنگ آزوف متحد شوند. و باید از خود بپرسند که چه چیزی مغایر خواسته های امنیتی روسیه، یعنی بی طرفی اوکراین از نظر نظامی است. و چرا نمی توان آنها را جدی گرفت و در نهایت به خاطر ایجاد صلح آنها را پذیرفت. تا آن زمان، من یک “ هوادار پوتین” باقی می مانم و از همه هواداران ناتو و دوستان جنگ های یوگسلاوی، عراق، لیبی، سوریه و افغانستان می خواهم که در موضع خود تجدید نظر کنند. زنده باد صلح!
پایان