بزم میمون
رسول پویان
نـوای بـلـبـل صـراحی مـل بـه بـاغ پـرگل چرا ننوشی
رباب ودوتار به تنبک وتار به محفل یار چرا خموشی
کنار جـویی بی هـا و هویی فـرشته خویی بنفشه مویی
نشسته دربر سرووصنوبر مرغان برسـر چمن بدوشی
میان دریـا چـو مـوج رویـا مـن و او تـنها تپنده دل هـا
هوا خـوشبو به دسـت پارو نگار دلجـو در اوج خوشی
طلوع زرّین غـروب خونین چو نار برزین عقیق نگین
بـه گاه شـامی سـحـر پـیــامی ز دل کلامی چـرا نیوشی
چمن چمن ناز به رقص و آواز به پینک باز بهم دمساز
چه حال وروزی بسازوسوزی بدل فروزی چرانجوشی
جوش سماوار و چای هلدار بـه پای حصار کنار بازار
شهر و دهـاتی قند و نباتی امـن ثباتی و جنب و جوشی
ز رشـتـۀ زر بـباف زیــور بگـردن آور قـطـار گـوهــر
لـبــاسِ زیـبــا کـتــان و دیـبـــا شــده مهـیـا چـرا نپوشی
هنرودانش آزمـون و سنجش اساس بینش به فهم و کنش
زرنگ وتصویرخیال خـوش گیرزچشم تنویرنگرنقوشی
زدیدتاریخ به ریشه وبیخ بکوب چند میخ نه خاشه وسیخ
ثبات آور بـه عقل و باور بشر برابر چه ذهـن و هوشی
زچشم انسان نگر بـه دوران درعمق وجدان بیاب ایمان
به یار خـوشکل شـدم مایـل شنیدم از دل عجب سروشی
سرودجیحون به چنگ سیحون بیاد مجنون ببزم میمون
سفـردرپیش بـه دون تشـویش به یار اندیش تاکی پلوشی
4/4/2022