مردم افغانستان قربانی بازی های طالبان و نظامیان پاکستان
نویسنده: مهرالدین مشید
حوادث خونین افغانستان و دست آی اس آی در تبانی با شبکه حقانی
افغانستان روز های دشوار و آزمونی و خطرناکی را سپری می کند و مردم آن تحت حاکمیت طالبان در تبانی با شبکهء استخباراتی پاکستان و سایر شبکه های انسان دشمن خونین ترین روز های تاریخ خود را می گذرانند. هفتهء گذشته بیشتر شهر های افغانستان بویژه کابل و مزار شریف و کندز شاهد حوادث هولناک و وحشتناک انفجاری بود که در نتیجهء آن ده ها انسان مظلوم جان های شان را از دست دادند و ده ها خانواده در موجی از هراس و دهشت در سوگ عزیزان شان نشستند. طالبان نه تنها مانع رسانه ها شدند و اجازه ندادند تا از صحنه های حوادث تصویر برداری کنند؛ بلکه بدتر از آن به مریض داران اجازه ندادند تا از وضعيت بیماران شان آگاهی حاصل کنند. هرچند هدف این حمله های هدفمند در ظاهر شیعیان افغانستان بود و اما این حمله آغازی خطرناک و زنگ خطری هشدار دهنده به سایر اقوام و ملیت ها و مذاهب کشور است که هرگاه بی تفاوتی اختیار کنند و کشتار بیرحمانهء شیعیان را دست کم بگیرند و فردا نوبت آنان خواهد رسید. طالبان تحت مدیریت آی اس آی برنامه های تباه کننده ای در افغانستان دارند که با قرار دادن قوم پشتون در برابر اقوام دیگر، این کشور را بار بار به حمام خون بدل کند. حمله به شیعیان آغاز کار است و فردا بر تاجک ها و ازبک ها و ديگران نیز آغاز خواهد شد. آی اس آی و طالبان در این رابطه در تبانی باهم عمل می کنند. آی اس آی با استفاده از شبکهء حقانی می خواهد با هدف گرفتن شیعیان و جدا کردن آنان از اقوام دیگر نوعی اختلاف را میان آنان دامن بزند و پس از سرکوب شیعیان حمله بر دیگران را جدا جدا آغاز کند و سیاست عبدالرحمانی را بالای هر یک تطبیق نمایند. هرگونه بی تفاوتی باشنده های غیر شیعیان در برابر شیعیان در واقع بی تفاوتی در برابر افغانستان و مردمش است که اکنون به گونهء بی پیشینه ای در کام آی اس آی فرو رفته است. طالبان با سردمداری شبکهء حقانی از سوی آی اس آی ماموریت دارد تا با تقلیل و سقوط اسلام در زیر ریش و دستار و سیاست های سرکوب و ایجاد وحشت و دهشت و آموزش ستیزی و زن ستیزی افغانستان را به عصر حجر ببرد.
هرچند مسوولیت بخشی از عملیات را داعش به عهده گرفته است و داعش شاید آدرسی بیش برای فریب افکار عامه نباشد. در گذشته هم افرادی از سوی نظام پیشین بازداشت شدند که در جریان تحقیقات اعتراف کردند که در اصل وابسته به شبکهء حقانی هستند؛ اما در این میان آنچه مسلم است، در این حمله ها استخبارات پاکستان در تبانی با شبکهء حقانی و سایر شبکه های تروریستی همکار طالبان مانند سپاهء صحابه و جیش محمد و لشکر جنگوی نقش دارند که رابطهء تنگاتنگ با آی اس آی دارند و حتا شیعیان را نامسلمان می خوانند. مرکز این گروه ها در پنجاب است و ده ها شش عار از سوی این گروه ها در دیوار ها در لاهور نوشته شده که ” کافر کافر شیعه کافر” حال این گروه ها که بحیث همکاران نزدیک طالبان وارد افغانستان شده اند و کشتن کافر را جهاد در راهء خدا تلقی می کنند؛ شیعیان افغانستان را بیرحمانه هدف قرار داده اند. نظامیان پاکستان در تبانی با شبکه هایی از طالبان بویژه شبکهء حقانی که سر نخ بازی را در دست دارند، طراح اصلی این انفجار ها و انتحار ها هستند. نظامیان پاکستان در تبانی با حکومت های ملکی این کشور روی استراتیژی ای کار می کنند که چگونه افغانستان برای همیشه درگیر جنگ و ناامنی های دوامدار باشد. نظامیان پاکستان از چهل سال بدین سو روی این برنامه در افغانستان کار می کنند و ویرانی افغانستان به پروژهء درازمدت نظامیان سیاه کار پاکستان بدل شده است. جنرال اختر عبدالرحمان ها و ضیاالحق ها و حمیدگل ها طراح این استراتیژی خطرناک بودند که از آن به عنوان عمق استراتژی پاکستان یاد شده است. امروز باجوه ها ادامه دهنده گان این خط خونین در افغانستان هستند. آنان دیروز از رهبران و فرماندهان جهادی زیر نام جهاد با شوروی استفادهء ابزاری کردند و دستاورد های میلیون ها انسان آزاده و شجاع این کشور را بخاک و خون یکسان کردند. پس از آن طالبان را ساختند و آنان را بوسیلهء طالبان از قدرت برافگندند و بعد از حملهء امریکا دوباره طالبان را تنظیم و تمویل و تسلیح کردند و زیر نام جنگ با آمریکا روانهء افغانستان کردند. حالا که طالبان قدرت را در کابل در دست دارند، پاکستان بازهم برای ناآرامی و ادامهء بحران در افغانستان برنامه های تازه ای را روی دست دارد که گروه های تازه دمی را زیر نام داعش و غیره استخدام کرده تا در تبانی با شبکهء حقانی و سایر شبکه های مزدور اش افغانستان را وارد آشوب های خطرناک تر کند. در این ویرانی هر از گاهی زمامداران ملکی پاکستان به مثابهء جاده صافکن اهداف راهبردی نظامیان پاکستان عمل کرده اند. چنانکه شاهد هستیم که تمامی نخست وزیران پاکستان در زمان بی قدرتی سیاست نظامیان پاکستان را در افغانستان تقبیح کرده اند و بر فساد نظامیان انگشت گذاشته اند و اما زمانی که به کرسی قدرت تکیه زده اند، به سرعت در خدمت سیاست های نظامیان این کشور درآمده اند. چنانکه چندی پيش دختر نوازشریف مسوءول ناآرامی های چهل ساله در افغانستان، حکومت های پاکستان را خواند و از پاکستان به عنوان همسایهء ناجوانمرد یاد کرد و دیدیم که چگونه طیاره های پاکستانی پس از نخست وزیر شدن کاکایش در این کشور کنر و پکتیا را بمباران کردند. این بمباران در کنار بهانهء سرکوب طالبان پاکستانی، شاید پاسخی به مریم نواز بود تا بداند که تصمیم اصلی در پاکستان در دست نظامیان این کشور است. هر از گاهی که نظامیان از خط نظامیان در افغانستان پیروی نکرده اند و به سرعت برکنار شده اند. از همین رو هیچ نخست وزیری در پاکستان دور کامل زمامداری خود را تکمیل نکرده است.
حالا هم پاکستان شتاب زده در افغانستان حادثه آفرینی می کند تا فرصت از دست نرود و در این کشور ثبات سیاسی برنگردد. شیعیان افغانستان در حالی مورد حمله قرار داده شده اند که تلاش هایی از سوی شاخه هایی از طالبان برای ترغیب آنان به همکاری با طالبان ادامه دارد.
طالبان توانسته اند تا به کمک آی اس آی در میان شیعیان نفوذ کنند و افرادی مانند مهدوی را شکار نمایند و از آنان بحیث لابی های خوب بخاطر تحریف حوادث استفاده کنند. این افراد خواسته و ناخواسته جاده صافکن توطئه های آی اس آی و شبکهء حقانی شده اند. در حالی که هدف قرار دادن شیعیان آغازی است برای نفاق افگنی میان مذاهب و اقوام که بالاخره سرکوب تاجک و ازبک و هزاره و … است؛ اما لابی های طالبان موضوع را تحریف کرده و جنایت داعش را به صالح و دوستم پیوند می دهند. آنانی که در پشت این سناریو قرار دارند، از عمق نفرت مردم نسبت به حکومت فاسد غنی غدار و معاونان و شریکان او آگاهی دارند. هدف از این تبلیغات پنهان کردن نقش آی اس آی و کم رنگ ساختن این رخداد های خونین است.
اینان نقطه خوبی را برای نفرت پراکنی یافته اند و می دانند که مردم ما به اندازه کافی از رژیم غنی و حواریون او نفرت دارند. هرچند تلاش های طالبان برای جلب شیعیان تا کنون به ثمر نرسیده و اما این حمله ها درس خوبی به آنان خواهد بود تا در روشنی حوادث خونین کنونی موضع خود را تثبیت کنند و بدانند که هدف اصلی استفادهء سیاسی از آنان است و کمترین خواست آنان هم برآورده نخواهد شد.
این حمله ها به دنبال یک سلسله فعالیت های بحران آفرینی های تبلیغاتی میان ایران و افغانستان آغاز شده است که هدف آن ایجاد دشمنی میان مردمان دو کشور است. هرچند پیشینهء رویکرد حکومت آخوندی ایران در برابر مهاجرین افغانستان ستودنی نیست؛ زیرا دولت ایران از چهل سال بدین سو روزانه ده ها مهاجر افغانستان را دوباره و سه باره رد مرز کرده است و این حقیقت تلخ به همگان آفتابی است؛ اما این عمل آخوندها نمی تواند عمق مناسبات دینی و فرهنگی میان دو کشور را جریحه دار بسازد. آنچه مسلم است، اینکه در پشت این حادثه آفرینی ها دستان بزرگی در تبانی با شبکه های استخباراتی منطقه قرار دارد که می خواهند کشور های منطقه را در کام استخباراتی خود فرو ببرند و بخاطر رسیدن به اهداف شوم شان افغانستان و مردمش را هرچه بیشتر به آشوب بکشند.
در پشت این حمله ها اهداف گوناگونی نهفته است؛ شاید این پرسش در ذهن هرکس خطور کند که چرا این حمله ها بر شیعیان آغاز شده است. آیا طالبان می خواهند با این رویکرد با استفاده از دشمنی های عربستان و ایران می خواهند بر سر آخوند های ایرانی کلاه بگذارند؛ زیرا طالبان با استفاده از موقعیت شکنندهء کنونی نیز تلاش می کنند تا از رقابت های عربستان و ایران و هند و پاکستان و آمریکا و روسیه و چین به نفع خود سود ببرند.
این در حالی است که طالبان دست پروردهء پاکستان بوده و مورد پشتیبانی آن کشور قرار دارند و پاکستان از طالبان خواست هایی دارد که اکنون سبب ایجاد بحران میان آنان شده است. پاکستان در گام نخست یک افغانستان ویران و دارای نظام ضعیف عقب مانده بوده و بدون نیرو های نظامی نیرومند باشد تا در عرصه های گوناگون نیازمند پاکستان باشد. از این رو حالا با طالبان وارد بازی تازه شده است. حالا که توانسته با پشتیبانی طالبان حکومت افغانستان را سرنگون کند و تمامی نهاد های قانونی و امنیتی را در این کشور از بین ببرد. پاکستان برای رسیدن به خواست هایش در افغانستان نیاز به کارت بازی داشت و طالبان کارت بازی پاکستان بود. لذا توانست با حمایت طالبان و به قدرت رساندن آن در افغانستان دولت را در این کشور ساقط کند، ارتش و پولیس را منحل نموده و زنان را از کار و دختران را از آموزش باز دارد و نوعی انارشیزم و قانون شکنی و استبداد و جهل را در افغانستان بوجود آورد. در همین حال طالبان هم می خواهند از کارت بازی خود به نفع خود سود ببرند و از رابطهء خود با شبکه های هراس افگن در منطقه استفادهء بهینه نماید. از همین رو در مرز های افغانستان پایگاه هایی برای تروریستان ایجاد کرده اند تا از کشور های چین و روسیه و ایران و پاکستان و هند امتیاز بگیرد. پس از به قدرت رسیدن طالبان نخستین خواست پاکستان از طالبان تسلیمی تحریک طالبان پاکستان به آن کشور بود که تا هنوز به آن هدف نرسیده است. حال پاکستان با سیاست ج آنه و فشار می خواهد خواست های خود را بر طالبان تحمیل کند. حملهء بی پیشینه هوایی پس از کشته شدن ۷ سرباز پاکستانی بوسیلهء تحریک طالبان پاکستان از جمله فشار های آن کشور بر طالبان است. پاکستان با این حمله به طالبان نشان داد که در صورت برآورده نشدن توقع اش منتظر واکنش های تندتر باشند.
حریم هوایی افغانستان در حالی از سوی پاکستان نقض شده است که سخنان حنا ربانی کهر وزیر خارجهء این کشور مبنی بر احترام داشتن به استقلال، حاکمیت و تمامیت ارضی افغانستان را زیر پرسش برده است، نه تنها این، بلکه سخنان تمامی مقام های پاکستان را که در نشستهای بزرگ بینالمللی همواره از احترام به تمامیت ارضی، حاکمیت ملی، ثبات پایدار، صلح سراسری، بر قراری امنیت همگانی و رفاه و آرامش مردم افغانستان سخن زده اند، تحت شعاع قرار داد. مقام های پاکستانی چنان با شور و هیجان برای طالبان لابی گری می کنند که انسان به شک می افتد که آیا اینها رهبران همان کشوری نیستند که در عمل در جبههای دیگر از تروریزم علیه افغانستان حمایت میکنند یا بر روستا و بازار های این کشور بمب و موشک میریزند. این دوگانگی در سیاست پاکستان از چهاردهه بدین سو ادامه دارد. زمامداران ملکی پاکستان دست دوستی دراز کرده اند و اما نظامیان آن میلهء تفنگ را بر سر مردم ما نهاده اند.
اکنون که پاکستان در افغانستان با دولت ناتوان و دست نشانده و بدون نیرو های دفاعی قوی و فاقد مشروعيت ملی و بین المللی رو برد است و می خواهد ضرب شصت خود را برای طالبان نشان بدهد.
از سویی هم طالبان نیازمند شناسایی رسمی از سوی دولت های همسایه و قدرت های بزرگ اند و طالبان تعهداتی که با کشور های بزرگ و همسایه های افغانستان نموده بود و هنوز آن را بسر نرسانده اند. طالبان تا کنون نتوانسته اند، خواست های پاکستان و ایران و عربستان و چین و روسیه را برآورده بسازند؛ زیرا منافع این کشور ها در افغانستان متضاد است و در نتیجهء موجودیت جناح های متضاد در میان آنان چون حقانی وابسته به پاکستان و ملابرادر متمایل به آمریکا و شماری هم متمایل به ایران نتوانسته اند، از کارت بازی و شبکهء روابط شان با هراس افگنان به نفع خود سود ببرند. حالا که عناصر ضد پاکستانی مانند گروه تروریستی تحریک طالبان در آن کشور همچنان یک مانع بالقوه و بالفعل در بهبود روابط اسلامآباد و کابل قرار دارد و ناآرامیهای اخیر در مرزهای دو کشور نشان میدهد که پاکستان، نسبت به بیتوجهی حاکمیت طالبان درباره تحرکات تروریستی در مرزهای مشترک و برخورد نکردن جدی طالبان با عناصر گروه تحریک طالبان پاکستان شاکی و معترض است. این موضوع نه تنها روابط طالبان را با یگانه کشور حامی شان دچار چالش کرده است؛ بلکه روابط طالبان را با تمامی کشور های همسایه تحت شعاع قرار داده است.
اینکه در پشت حوادث خونین بمب گذاری ها در مسجد های شیعیان و سنیان چه دستانی قرار دارد و از آدرس کدام گروه و شبکه صورت می گیرد و داعش شاید آدرس جعلی باشد و داعشی هم اگر وجود دارد، سر آن در آستین نظامیان پاکستان است. این حوادث و حادثه آفرینی های دیگر طالبان مانند رهایی کودک بلخی پس از بمباران های کنر و پکتیا بوسیاهء طیاره های پاکستانی صورت گرفته که هدف اش تحریف افکار عامه در مورد بمباران پاکستان است. در این شکی نیست که در پشت رخداد های خونین افغانستان از چهل سال بدین سو استخبارات کشور های منطقه قرار دارد؛ اما در این مدت سر اژدهای وحشت و دهشت از آستین خونین آی اس آی سر بیرون کرده است؛ دیروز زیر نام طالبان و شبکهء حقانی و امروز زیر نام داعش و فردا هم زیر نام دیگر. افغانستان از چهل سال بدین سو قربانی نظامیان پاکستان است و مرز دیورند به مثابهء زخم ناسور به مرکز تجمع تروریستان منطقه و جهان از بربگیرد های سبز اسلامی تا القاعده و طالبان، تبدیل شده که بوسیلهء نظامیان پاکستان سازماندهی و تمویل و تجهیز می شوند و به تمام جهان صادر می گردند. با تاسف که در این مدت افغانستان به محراق حمله های تروریستان بدل شده است و پس در عقب انفجار های کنونی جز آی اس آی در تبانی با شبکه های تروریستی حقانی، ایغور های چینی، حزب اسلامی ترکمنستان، سپاهء صحابه، لشکر جنگوی و … دست دیگری قرار ندارد. اگر بحث همکاری داعش با آمریکا و کشاندن پای دولت های تحت حمایت این کشور در افغانستان برای ایجاد ناآرامی ها در کشور های آسیای میانه و صدرو تروریسم بخاطر پیشگیری از برتری جویی های اقتصادی چین و امتیاز طلبی های تسلیحاتی روسیه مطرح باشد که مقام های آمریکایی بارها این را مهم تر از مبارزه با تروریزم گفته اند؛ بازهم در عقب این پروژه دست نظامیان پاکستان است. نظامیان پاکستان توانسته اند تا کنون میلیون ها دالر از آمریکا و کشور های اروپایی بدست آورند. آنانی که حوادث یادشده را تحریف می کنند. در واقع افراد وابسته به شبکه های تروریستی و دشمنان قسم خوردهء مردم افغانستان هستند. یاهو