نگاهی گذرا در حاشیه ی شهر نشینی آقای حکمتیار
نوشته ی : فروغی
پیوستن حزب اسلامی حکمتیار به دولت ، بخواهی نخواهی یکی از حوادث مهم سیاسی سالهای اخیر درافغانستان به شمار میرود .
این که این پیوستن با دولت ، به منظور سهمگیری در قدرت و تصاحب مقامات دولتی است یا نجات ازسوختن و فراموش شدن طبیعی و تدریجی درفراموش خانه ی تاریخ جهاد ؛ به آن نمی پردازم . بلکه میخواهم به این بپردازم که آیا این شهر نشینی و پیوستن به دولت میتواند بر اوضاع سیاسی ــ امنیتی و اقتصادی کشور اثر گذار باشد یا همانند پیوستن سایر گروهها و تنظیمهای جهادی ــ بخصوص جمعیت اسلامی، وحدت اسلامی ، اتحاد اسلامی سیاف وغیره هیچ تأثیرمثبت و سازنده ای براوضاع کشورنخواهد داشت ؟
حزب اسلامی حکمتیار و جمعیت اسلامی افغانستان به حیث پرقدرت ترین احزاب جهادی در کشور از گذشته های دور در حالیکه همیشه در مخا صمت باهم قرار داشته و در مبارزه علیه قشون سرخ اتحاد شوروی وقت سهم برجسته و برازنده ای داشته اند ؛ از همان زمان ، هردو حزب برای قدرتمند تر شدن و از پا درآوردن حریفان خویش ، از تبلیغ آرمانهای تندروانه ی اسلامی و قومی بحیث ابزارکارخویش استفاده برده و سعی نموده اند تا با جلب توجهِ حامیان امریکایی ، عربی و پاکستانی جهاد ، بیشترین کمکهای مالی و تسلیحاتی را بدست بیاورند .
ازهمان دوران ، هردو حزب بیش از آنکه روی تدوین یک برنامه ی مشخص تشکیلاتی ــ سیاسی و برنامه ی عمل مشخص فرا قومی برای رشد و تکامل جامعه و ترقی مملکت کارنمایند ؛ برای قدرتمند تر شدن از نظر نظامی و قومی سازی احزاب و تنظیمهای خویش توجه نموده اند .
با پیروزی امریکاییان بر طالبان ، که به جز حزب اسلامی حکمتیار تمام احزاب اسلامی به ویژه جمعیت اسلامی ، با علاقمندی تمام در قدرت دولتی شریک شدند ، همه باهم درکنار حکومت مافیایی حامد کرزی درایجاد و گسترش دامنه ی فساد بزرگ دولتی در کشور سهم گرفتند و همه باهم زمینه ی چپاول دارایی های عامه ، استخراج غیر قانونی معادن وغصب زمینهای دولتی و غیر دولتی را فراهم نمودند . چنانچه امروز اکثریت رهبران و قوماندانان احزاب و تنظیمهای اسلامی بخصوص جمعیت اسلامی و حزب اسلامی به ثروتمندترین افراد کشور مبدل شده اند .
این شراکت در فساد بزرگ دولتی و غیر دولتی که امریکاییان خود در گسترش دامنه ی آن نقش مستقیم دارند ؛ اگر از یک سو رهبران ” کهنه پیخ ” جمعیت را بدلیل رقابت در زراندوزی و قدرت ، از هم جدا و متفرق نمود ؛ از سوی دیگر صفوف پایانی آنرا نسبت به رهبران ثروتمند شان بی باورتر نموده ، فاصله ی آنانرا با رهبران بی اتفاق شان بیشتر و عمیق تر نمود .
درست به دلیل همین عمق بی اتفاقی میان رهبران ” کهنه پیخ ” جمعیت که ریشه در قدرت طلبی و زراندوزی هریک دارد و درست بدلیل بی باوری صفوف پایانی جمعیت اسلامی به رهبران فاسد و قدرت طلب شان است که جمعیت اسلامی افغانستان از سالها به اینسو توانایی تدویر کنگره ی خویش را از دست داده و نقش تعین کننده اش را در حوادث سیاسی ــ امنیتی ــ اقتصادی کشور از دست داده است . آنان اکثراً با اشتراک در فسادهای کلان دولتی ، زیر چتر حمایت رییس جمهورکرزی یا رییس جمهور غنی و حامیان امریکایی دولت ، با استفاده از ابزار زنگ زده ی قومی ، زبانی و دینی ، به اکت عدالتخواهی و مبارزه برای امنیت و صلح مشغول بوده ، به ثروتهای میلیونی شان می افزایند و روزگذرانی میکنند .
و اما حزب اسلامی حکمتیار که در شاخ به شاخ شدن و زور آزمایی با حریفان سرخ و سبزاش و استفاده از انواع خشونت و قساوت علیه مردم ملکی ، شهره شهر شده و از هیچ حریفی عقب نیفتاده بود ؛ با ورود امریکاییان به افغانستان ، از کاروان فساد بزرگ دولتی اندکی عقب افتاده و از خوان نعمتی که امریکاییان برای دیگران پهن کرده بود ، به گونه ی لازم استفاده نبرده بود ؛ اینک وارد صحنه شده و خواهان سهم بیشتر برای خویشتن میباشد .
هرچند حکمتیار اذعان داشته است که برای بدست آوردن ثروت و قدرت نیامده است ؛ اما تمامیت خواهی اودر نخستین سخنرانیهایش بخوبی نشان میدهد که خواهان قدرت بیشتر دردولت ودر نتیجه سهم بیشتراز منابع بزرگ فساد میباشد .
شهرنشینی حکمتیارو از خفا برآمدن وی را استقبال باید نمود ؛ اما آیا میتوان به آسانی باورکردکه حکمتیار جوهر فکرش را نسبت به زنده گی تغیر داده و ازتندروی ، خشونت و قساوت نسبت به مخالفانش دست کشیده است ؟
آیا میتوان باور داشت که حزب اسلامی حکمتیار با برنامه ای علمی و انسانی برای خدمت به هموطنانش ، داخل کشور شده و ازین پس با باور به ارزشهای انسانی ، دیموکراتیک و حقوق بشری به فعالیتهایش ادامه میدهد ؟
من با این نظر عالمانه ی جناب داکتر ملک ستیز دانشمند و تحلیلگر عالیقدر ما که …حزب اسلامی و جمعیت اسلامی از فکر نو برای افغانستان تهی گردیده و جایگاه فکری آنان برای افغانستان امروزی خیلی کهنه و فرسوده شده است … ، کاملاً موافقم .
براستی هم ، بی برنامه گی هردو حزب برای تکامل جامعه کاملاً مشهود است . حزب اسلامی و جمعیت اسلامی منحیث احزاب بزرگ و قدرتمند جهادی ، نه تنها نتوانسته اند تاکنون برنامه ی مدون علمی برای رشد و تکامل جامعه ، انکشاف زراعت ، مالداری ، صنعت ، معارف ، بانکداری وغیره ارائه نمایند ؛ بلکه حتا نتوانسته اند از تمامیت خواهی های صرفاً حزبی ، قومی و منطقوی شان دست کشیده ، منحیث احزاب خدمتگذار تمام مردم افغانستان عرض وجود نمایند .
هردو حزب که اکنون به جزیره های کوچکتر تقسیم شده و از قدرت تهاجمی نظامی بسیار ضعیف تر از دوران جنگ و جهاد ( که ثمره ی زمان جنگ سرد بود ) ، برخوردار اند ؛ بیشتر از آنکه به اندیشه های اسلامی باورمند باشند ، به قدرت ، قومگرایی و ثروت اندوزی علاقمند اند .
هر دو حزب همانند احزاب چپ افغانی ، از میراث داران جوان و نسلی که بتوانند آرمانهای شانرا به تحقق برسانند ، بی بهره استند .
به باور بسیاری آگاهان ، همانگونه که جمعیت اسلامی ( که هم اکنون رشته های بزرگ قدرت را دردست دارند ) در وجود رهبران مولتی میلیونر موجود شان نتوانسته اند سیاستهای جهاد باورانه ، خشن ، قدرت طلبانه و فساد آلود خود را ترک گفته ، به دیموکراسی واقعی ، حقوق بشر و مبارزه ی مسالمت آمیز سیاسی باورمند شوند ؛ حزب اسلامی آقای حکمتیار نیز هرگز نمیتواند در وجود رهبران بنیادگرا ، خشن و جهادباورشان گامهای موثر و سازنده ای برای تأمین صلح و ترقی افغانستان بردارند .
بدون تردید گلب الدین حکتیار نیز همانند رهبران مولتی میلیونرجمعیت اسلامی و رهبران سایراحزاب و تنظیمهای اسلامی افغانستان ، هرگز نمیتواند با اسلام سیاسی و اخوانی گری که هنوزهم جوهرفکری آنان را تشکیل میدهد ؛ وداع گفته به دیموکراسی و مردم سالاری واقعی رو بیاورند . همه شاهد خواهیم بود که آقای حکمتیار هم همانند دیگران از دین برای دستیابی به اهداف سیاسی و مالی شان استفاده ی ابزاری خواهند نمود .
عمده ترین وظیفه و رسالتِ نسل جوان هر دوحزب این است که برای بقای سیاسی و ایفای نقش موثر در تکامل و ترقی جامعه ، قبل از همه به گرایشهای خشن ، بنیادگرایانه و قوم محور رهبران شان هرچه زودتر خاتمه بخشیده ، با باور واقعی به عدالت ، صلح و ترقی برای افغانستانِ واحد ، وارد میدان عمل شوند .
اما آنچه مسلم است اینست که در زیر چتر حمایتی ایالات متحده ی امریکا ، برای جهاد باوری ، زورگویی و قلدری دیگر جای تنگ شده است . شهر نشینی حکمتیار نشاندهنده ی قرار گرفتن در زیر این چترحمایتی است ــ چتری که دامنه ی فساد در آن همواره پهن است ؛ اما زورگویان و جهادباوران را در آن جایی نیست . این را حکمتیار باید بداند . که می داند .