عرفان در هنر

دکتر بیژن باران عرفان در هنر تجسمی با هنر کلامی…

زیبا پسند

غم خانه گشته است دل مستمند من هم شد خمیده قد…

احمد مسعود به دنبال چیست ؟

                              نوشته ی : اسماعیل فروغی      به…

اطاق فکر، د فکر خونه یا (Think Tank) یعنی چه؟

نور محمد غفوری در بین گروه های سیاسی، اجتماعی، علمی و…

دیدی گذرا بر اندیشه های اصلاحی در اسلام و جایگاه…

نویسنده: مهرالدین مشید تروریسم بازتولید اسلام سیاسی و بی پایه بودن…

فراز و فرود کاتوتسکی، از مارکسیست کبیر تا اپورتونیست "مرتد"

karl kautsky 1854-1937 آرام بختیاری کائوتسکی مرتد رنگات؛ تئوریسین سوسیال دمکراسی. کارل کائوتسکی…

گذر عمر 

رسول پویان  عمـر در انـتـظار می گذرد  بـا دل بـی قـــرار می…

شماره دوم/ سوم سال ۲۷م محبت

شماره دوم/ سوم سال ۲۷م محبت از چاپ برآمد و…

امید

قاسم آسمایی عبدالله سپنتگر از جملۀ سروده سرایانی است که کم…

در باره شرایط انقلاب مسالمت آمیز

ترجمه. رحیم کاکایی یوری آنتونوف وظیفه کنونی و اصلی مبارزه توده های…

پرچمداران!

امین الله مفکر امینی       204-01-09! ســر فرازیهـــا بـــود پرچمداران را درنبرد بــا…

« قانون » اسارت اسلامی افغانستان 

میر عبدالواحد سادات انگیزهء پرداختن به این موضوع، نشر سندی است…

مخالفت با طالبان دفاع از حق است و نه دفاع…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان نباید بخاطر شماری خاینان حق مشروع مردم…

هیوا قادر"، شاعر، رمان‌نویس و مترجم نامدار کُرد

استاد "هیوا قادر"، شاعر، رمان‌نویس و مترجم نامدار کُرد، زاده‌ی…

دستورهای سیاه یا «قانون امربه معروف ونهی از منکر» حکومت…

 ح «حریف» آلمان – آگست ۲۰۲۴ قانون ، دساتیروقواید عمومی واجباری است…

د بڅرکي صاحب بشپړه مرکه

د ادب او فرهنګ درنو او پتمنو مینه والو! ښاغلی بڅرکی…

به بهانۀ نگاهی به دیوان اشعار نثار احمد " نثاری"

نویسنده: مهرالدین مشید از طفیل عشقری، شایق جمال و حیدری بوریای فقر…

صبح دلاویز 

رسول پویان  رها ازتار شب ها می کند شوق سحرخیزم  شـفـق بـازی…

مغز عارف

دکتر بیژن باران به من بگو قبل از تولد کجا…

زاده هایی از زن ولی دشمنان جان او

وحشیا، ترسی ز روی و موی و آوازم چرا؟ از زنی…

«
»

ز هجر مادر و همسر

 

بنالم هجر مادر شهــــــــــــــــــــــیدم را

نموده خون زهـــــــجرش فرزندانش را

شتابان رفتـــــی مادرم از این دنیا فانی

گرفت بر خـــــــــویش تن هر مکان را

به گوشم می آید زهر سو شور و فریاد

هر وقت در خانه ام مشــنوم آه فعان را

دلی غم دیده شــــــــــد در غمت شناور

جو در خانه  بینی اشــــک دیده گان را

سرور شاد مانی ام در فرار است مادر

گرفته رنج غم جـــــــــــــــــای نهان را

پدر محزون شــــــــــــده از فراقـــــــت

از تو به یاد می آورم هـــــر داستان را

میکشد برادرهایم نـــــــواهای غم انگیز

به قلبشان میگردد مادر داغ هـجران را

برادرهایم میــــــــــکند یادت را دامادم

فراق بلــــــــــــــــبلان گشت باغبان را

مینالدخواهـرک مظومم مادرشب وروز

ز چشمانش میکشد اشک های روان را

به او شایق الله فرمایشـــــــــــــش شعار

نوشته ام که روحت شاد و جاـویدان را

ز هجر نامزاد مرحومم

زهجر همسرم دلم داغـــــــــــدار است

روان از دیده گانم هر سـو شرار است

بنالم فرقت آن دوخـــــــــت نوجوان را

که از هجرش فامــــــیلم غمگسار است

مرحوم بی بی فریبا تازه نــخلی پر بار

که اسمـــش تا ابد در قبلم یاد گار است

مثـال غنـــــــــــــــــــچه بود نو شکوفه

مگربا حجاب بودن اش آن نامدار است

ناگهان ز پـــــــــــیشم رخت سفر بسـت

فغانم بر یاد بود اش بیــــــــشمار اسـت

ز داغ فـــــــــــــــــرقت آن سر و زیـبا

به قلبم دوســـــــــــــــتا غم پایدار اسـت

به جای اشک خون میریزت زچشـمانم

هویدا روی میــــــــــــدان آشـکار است

فریــــبا بودی چو گل در چمـن بوستان

به یادت ای عزیـــــزم دلم بیقرار است

قامتـــــــــــــــــــم را از غـمت شکستی

خزان بالایم آن فصــــــــــل بهار است

شده مادرت از هجــــــــــرانت پریشان

رو نالان هـر طــرف دیوانه وار است

ز هر سو نالان خویشان واقاریــــــــبم

سرشان زنده گانـــــــی مرگ بار است

همه خواهر خــــواهانت در فغان است

که یاد تودر قلباشـــــــــــان نگار است

به شــوق جنت الفردوس رفتی عزیزم

در آنجا حوالعین همرایت بیشمار است

جوان بودی چو شاهین کــــردی پرواز

به «شایق»آن نام نکویــت افتخار است

باااحترام

شایق الله دلدار اندرابی