اسرار بیماری و مرگ استالین و آغاز کارزار استالینستیزی (بخش نهم)
شروع هیستری ضد استالینی
یوری امیلیانوف
مترجم: ا. م. شیری
ویراستار: حسین کوشی
۲۵ اردیبهشت- ثور ١٣٩۵
مصاحبۀ و. پ. پرونین (В.П. Пронин)، صدر شورای مسکو از سال ١٩٣٩ تا سال ١٩۴۵، مندرج در شمارۀ ١٠، سال ١٩٩١ مجلۀ «نظامی- تاریخی» قابل تأمل است. «رهبران بسیاری از مناطق نگاه منفی به خروشچوف داشتند. به این دلیل. بد بختی خروشچوف ناشی از کمسوادی او بود. او فعالانه در سرکوبیها شرکت میکرد. واقعیت این است که شمشیر داموکلس بر بالای سر او آویزان بود. در سال ١٩٢٠خروشچوف به کارپایۀ تروتسکی رأی داد. به این سبب هم، واضح است که بخاطر ترس از مجازات، خودش مخصوصا با لاقیدی، از دست دادن هوشیاری سیاسی، کوری سیاسی و غیره سخت «مبارزه» میکرد. خروشچوف در مسکو، جواز مجازات تعداد زیادی از کارکنان حزبی و دولتی را صادر کرد. در دورۀ او، تقریباً همۀ دبیران ٢٣ منطقۀ شهری و همۀ دبیران استانی حزب دستگیر شدند. همۀ دبیران کمیتههای محلی و کمیتۀ شهری مسکو مجازات شدند: کاتسلنباگن (Кацеленбоген)، مارگالین (Марголин)، کاگان (Коган)، کارئتنئی (Корытный). کلیۀ مدیران شعبهها، باضافۀمعاون خود خروشچوف. باهراس ازکردههای خود، کوشش برای زدودن آثار جرایم خود، بگمانم همان دلایلی بودند که خروشچوف را قبل از هر چیز به مسیر نکوهش کیش شخصیت در کنگرۀ بیستم سوق دادند. به همین دلایل هم او مصرانه تلاش کرد، که همۀ اعمال مردی، را، تقبیح کند که دیگر قادر به اعتراض نبود و نمیتوانست بر حقایق و واقعیات نوری بیافنکد. اگر او، خروشچوف درک ایدئولوژیک بالا و نیت مقدسی داشت، میبایست از خودش انتقاد میکرد، به سهم خودش در اعمال مجازاتها اذعان میکرد و سپس دیگران را به انجام چنین کاری فرامیخواند».
گزارش خروشچوف پس از «مجازاتهای استالینی» به مسائل کوچکتر میپردازد. سه مورد از آنها را مورد بررسی قرار میدهیم. اخراج تاتارهای کریمه، چچنها و سایرین. سرگئی گیورگیویچ کارا-موزا (Сергей Георгиевич Кара-Мурза)یادآوری میکند: «زنی دوزندۀ لباس زنانه- از تاتارهای کریمه- پیش ما میآمد. نام کارا- موزا در آنجا مشهور است، جدّ پدری من اهل کریمه بود، و آن زن به مادر من اعتماد داشت. هنگام آزادسازی کریمه، او گریه کرد، بسیارهیجان زده صحبت میکرد. پس از آنکه آرام گرفت، بطور مکررمی گفت: «خدا را شکر! خدا را شکر!». من در آن سنّ معنی سخنان او را نمیفهمیدم، فقط بعدها مقایسه کردم و فهمیدم. خانم خیاط بخاطر ترس از محاکمۀ خویشاوندانش بجرم همکاری با آلمانها، که طبق قوانین زمان جنگ مساوی با مرگ حتمی بود، گریه میکرد. هنگامی که معلوم شد که هیچ کسی را بطور فردی محاکمه نکردند و همۀ تاتارها را از کریمه اخراج نمودند، او خوشحال بود». از خاطرات میخائیل سرگئیاویچ سالامنتسوف (Михаил Сергеевич Соломенцев): «امروزه زیاد در این باره صحبت میکنند، که چچنها را استالین مجازات کرد و آنها صدمات زیادی دیدند. اما من بیاد دارم زمانی که صدر شورای اقتصاد ملی قرهقنده بودم، با بسیاری از اخراج شدگان، از جمله با چچنها صحبت کردم. هیچ کدام از آنها مدعی نبودند که در شرایط بسیار بدی زندگی میکنند، همه کار میکردند، بعنوان سرپرست، فروشنده، در بخش تغذیه عمومی. هیچ یک از آنها برای کار در معدن نرفتند، در حالی که آن وقت، در دورۀ صدارت من، در قرهقنده ٣۵ میلیون تن زغال استخراج گردید». در واقعیت امر، استالین نرمش غیرعادی نسبت به این خلقها نشان داد، بدون اینکه کسی به جرم جنایت نظامی و علیه دولت مورد محاکمه قرار بگیرد، برای اسکان آنها در محل اقامت جدید بودجه تخصیص داد. (ایگور واسیلیویچ پئخالوف (Игорь Васильевич Пыхалов): (چرا استالین خلقها را اخراج کرد؟ مسکو، سال ٢٠٠٨).
«پروندۀ پزشکان»
نامههای سال ١٩۴٨ دکتر لیدیا فئوداسیونا تیماشوک (Лидия Феодосьевна Тимашук) در ارتباط با روش معالجۀ آندری آلکساندرویچ ژدانوف (Андрей Александрович Жданов)، به تشکیل «پروندۀ پزشکی» تکان داد. این نامهها چندی قبل از مرگ ناگهانی او نوشته شدند. در این نامهها از هیچ پزشک یهودی نامبرده نشده بود. بطور کلی، تیماشوک با «دسیسۀ پزشکی» و پروندهایی که تنها چهار سال پس از تحریر آن نامهها تشکیل گردید، هیچ ارتباطی نداشت. بعد از ختم «پروندۀ پزشکی» در سال ١٩۵٣ پزشکان معالج آ. آ. ژدانوف تأئید نمودند که ارائه کمکهای پزشکی اشتباه در سال ١٩۴٨ (همانطور که تیماشوک نوشته!) به مرگ زود هنگام بیمار منجر گردید. «پروندۀ پزشکی» در سال ١٩۵٢ به موضوع مورد «تحقیق» وزارت امنیت ملی تبدیل گردید. بازپرس ناسیونالیست که «سوار بر امواج» آن به پست معاون وزیر امنیت ملی ارتقاء یافت، خیلی زود افشاء گردید و زندگی خود را فدای کردههایش کرد، به آن «دامن زد».
ادعای مربوط به «استالین و جنگ کبیر میهنی»، شاید، بیشرمانهترین دروغ گزارش خروشچوف باشد. و این هم جستارهایی از گزارش: «پس از این (آغاز جنگ کبیر میهنی) او مدت زیادی عملیات نظامی را رهبری نکرد و بطور کلی به کاری مشغول نشد و زمانی به رهبری بازگشت که بعضی از اعضای دفتر سیاسی به نزد او رفتند و گفتند که میبایست چنان تدبیری اندیشیده شود که با آن بتوان اوضاع جبههها را تغییر داد»، «استالین با درک واقعیت اوضاع در جبههها فاصلۀ زیادی داشت»، «میگویم، نقشه را بردارید، الکساندر میخائیلاویچ (Александр Михайлович)! (رفیق واسیلیوسکی [Василевский] در اینجا حضور دارد)، به رفیق استالین نشان دهید که اوضاع از چه قرار است. اما لازم به ذکر است، که استالین عملیات را بر اساس کرۀ جغرافیایی طراحی میکرد. (تالار به جنب و جوش آمد). آری، رفقا، کرۀ جغرافیایی را میگرفت و در روی آن خط جبهه را نشان میداد. من هم همینطور میگویم به رفیق واسیلیوسکی، اوضاع جبهه را در روی نقشه نشان دهید».
در بارۀ جعلیات ضد استالینی گزارش خروشچوف تا بینهایت میتوان صحبت کرد. گزارش فقط مبداء گسل «تکتونیکی» هولناک در تاریخ کشور اتحاد شوروی بود. شایان ذکر است زمانی که در سال ۱۹۵۶ والدینم به من (نوجوان دوازده ساله) گفتند: «سرگئی، تو هنوز درک نمیکنی. خروشچوف همه چیز را تغییر داد! او همه چیز را تغییر داد!». میتوان در بارۀ رذالت و موضع غیراصولی رهبران دورۀ استالینی حزب و دولت که از استالین دفاع نکردند، و در این خصوص که چه کسی به «کیش شخصیت استالین» دامن زد، و در بارۀ دروغ عجیب خروشچوف: «حاکمیت شوروی دشمن ندارد»، که خود این ادعا هم نقش هلاکتبار در سراسر تاریخ بعدی اتحاد شوروی بازی کرد، نیز میتوان صحبت کرد. همین «گاومیش» خشن نوسازی- آناتولی چوبایس (Анатолий Чубайс) را در نظر بگیرید. او میگوید: «… مسئله این است که من از حاکمیت شوروی متنفرم. علاوه بر این، من در زندگی از هیچ پدیدهایی به اندازۀ حاکمیت شوروی متنفر نبودم. این، با روشن کردن رادیو و شنیدن چنین لحن نفرتانگیز شوروی آغاز شد: سلام، رفقا! به ورزش صبحگاهی آغاز می کنیم! از نظر بسیاری از انسانهای عادی سالهای مدرسه، دوران کودکی شادی بحساب میآمد. اما من از مدرسۀ خودم متنفر بودم. مدرسه با آموزش نظامی- میهنپرستی شروع می شد. ما به صف میشدیم درست مثل نظامیان، و سرود میخواندیم: آفتاب نور میافشاند، سلام، کشور زیبا! مدرسۀ من احساس لطیف مرا برنمیانگیخت. خاطره مهم عبارت از این است، که ما همراه با دوستان یک بار تصمیم گرفتیم آن را ویران کنیم، یا بهتر است آتش بزنیم. ما فقط یک بال مرغ دریایی نصب شده بر روی یادوارۀ نظامی- میهنی را شکستیم. ما نتوانستیم آسیب بیشتر به آن وارد آوریم. اما همۀ ما از آن متنفر بودیم».
ادامه دارد…