اسرار بیماری و مرگ استالین و آغاز کارزار استالینستیزی (بخش هشتم)
شروع هیستری ضد استالینی
یوری امیلیانوف
مترجم: ا. م. شیری
ویراستار: حسین کوشی
۱۵ اردیبهشت- ثور ١٣٩۵
خروشچوف اصرار داشت ثابت کند، که استالین «برای توجیه اعمال شیطانی» خود مفهوم «دشمن خلق» را ایجاد کرد. خروشچوف با تقبیح این «مفهوم» فراموش کرد، که خودش ١١ روز قبل در گزارش خود همان اصطلاح را به کار برد و گفت: «تروتسکیستها، بوخارینیستها، ناسیونالیستهای بورژوازی و دیگر دشمنان اهریمنی خلق، طرفداران احیای سرمایهداری به تلاشهای نومیدانهای برای تضعیف وحدت لنینی صفوف حزب از درون دست زدند- و همۀ آنها فقط آبروی خود را در مقابل این وحدت بردند. اگر بخواهیم مسئله را بطور جدی مورد بررسی قرار دهیم، لازم به گفتن است، که اصطلاح دشمن خلق (lennemi du peuple) ابداعی استالین یا بلشویکها نبوده، بلکه، ریشۀ باستانی دارد و در دورۀ انقلاب کبیر فرانسه نیز بطور وسیع از آن استفاده شده است.
بررسی موضوعات کلیدی گزارش خروشچوف: «سرکوبیهای استالینی»، شکنجهها، تبرئهها.
او در گزارش خود ضمن بررسی جزئیات پروندۀ روبرت ایندریکویچ اِیخه (Роберт Индрикович Эйхе)، نیکولای ایوانویچ یژوف (Николай Иванович Ежов)، یان ارنستاویچ رودزوتاک (Ян Эрнестович Рудзутак)، آ. م. رُزنبلیوم (А.М Розенблюма)، ای. د. کاباکوف (И.Д. Кабакова)، س. و. کاسیور (С.В. Косиора)، ولاس یاکولیویچ چوبار (Влас Яковлевич Чубарь)، پاول پطرُویچ پُوستیشِف (Павел Петрович Постышев)، الکساندر واسیلیویچ کوسارِف (Александр Васильевич Косарева)، خصوصیات همۀ آنها را مثبت ارزیابی کرد. لازم به ذکر است، که در همۀ این موارد متهمان اظهار داشتند که در زیر شکنجه به فعالیتهای ضد شوروی اعتراف کردهاند. خروشچوف با «اعتماد» قطعی به همۀ این اظهارات میگوید: «همۀ محکومان دورۀ استالین، قربانیان بیگناه هستند. این مدعیات (افسوس!) چندان قرابتی هم با عقل متعارف ندارد- «این مورد به بررسی نیاز ندارد- یعنی در دورۀ استالین قربانیان بیگناه به زندان افتادند، اعدام شدند». درست در این زمان یک اصطلاحات عجیب و غریب ابداع شد (توجه داشته باشیم- کاملاً «مناسب». بخاطر هدفی که آن ایجاد شد): بجای کلمۀ محکوم، اصطلاح «مجازات شده»، بجای «تبرئه با حکم دادگاه»، اصطلاح «اعادۀ حیثیت» استفاده شد. دروغ بزرگ در بارۀ «مجازاتهای استالینی» به این نحو پدید آمد».
میخائیل سرگئیویچ سالامنتسوف (Михаил Сергеевич Соломенцев)، عضو سابق دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، رئیس کمیسیون اعادۀ حیثیت در دورۀ گارباچوف، گواهی میدهد: «میگفتند، که اعترافات لازم را از طریق ضرب و شتم و شکنجه میگرفتند. اما هیچ مدرک یا اظهار شفاهی از سوی آسیبدیدگان دال بر تأئید چنین ادعاها را من ندیدم و نشنیدم. من بلحاظ موقعیت خدمتی خود، با بسیاری از آسیبدیدگان سرکوبیها صحبت کردم. با همۀ آنهایی که مصاحبت داشتم، مورد ضرب و شتم در بازجوییها را تأئید نکردند. به سؤالات من من اغلب پاسخ میدادند: «به من دست نزدند، اما به دیگران چطور، من نمیدانم…». نامۀ «مطلقاً محرمانۀ» آباکوموف، وزیر کشور بتاریخ ۱۷ ژوئیه ۱۹۴۷ به استالین بسیار قابل تأمل است. در سطر اول این سندِ نسبتاً بزرگ آمده است: «در بارۀ وضعیت پیشآمده در نهادهای وزارت امنیت ملی پیرامون انجام بازجویی جاسوسان، خرابکاران، تروریستها و اعضای تشکیلات مخفی ضد شوروی گزارش میدهم. در رابطه با دستگیرشدگانی که در مقابل تحقیقات سرسختانه مقاومت مینمایند، تحریکآمیز رفتار میکنند و برای طولانی کردن دورۀ تحقیقات یا انحراف آن از مسیر قانونی، به روشهای مختلف متوسل میشوند، قواعد نگهداری سختگیرانه اعمال میشود. این قواعد عبارتند از:
آ- انتقال به زندانهای دارای شرایط سختتر، که در آنها ساعات خواب کم شده و شرایط نگهداری دستگیرشدگان بلحاظ تغذیه و سایر نیازهای معیشتی بدتر است؛
ب- انتقال به سلول انفرادی؛
ج- محرومیت از هواخوری، دریافت بستههای مواد غذایی و حق مطالعۀ کتاب؛
د- انتقال به سلول تک نفره حداکثر بمدت ٢٠ روز.
در ارتباط با جاسوسان، خرابکاران، تروریستهای افشاء شده در نتیجۀ تحقیقات و سایر دشمنان فعال خلقهای اتحاد شوروی که از معرفی همدستان خود گستاخانه امتناع میکنند و به خود را مجرم نمیشناسند، نهادهای وزارت امنیت ملی بر اساس دستورالعمل کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی (بلشویک) بتاریخ ١٠ ژانویۀ سال ١٩٣٩ تدابیری برای تنبیه بدنی اتخاذ مینمایند.
در مرکز– با مجوز رهبری وزارت امنیت ملی اتحاد شوروی.
در مناطق– با مجوز وزیران امنیت ملی جمهوریها و رؤسای ادارات امنیت ملی نواحی و استانها.
لزوم مجوز رهبری بلندپایه برای اقدام به تنبیه بدنی را شهادت رئیس سابق زندانهای داخلی وزارت امنیت ملی اتحاد شوروی،الکساندر نیکولایویچ میرونوف (Александр Николаевич Миронов) بتاریخ ٢٣ دسامبر ١٩۵۵ نیز تأئید میکند. بخوانیم: «تنبیه بدنی بازداشتشدگان در زندانهای داخلی وزارت کشور اتحاد شوروی از ماه دسامبر سال ١٩۵٢ شروع شد، و تا این وقت، مأموران ما طبق دستورالعمل رومین (Рюмин)، معاون وزیر امنیت ملی و معاونان او از تاریخ ۶ نوامبر سال ١٩۵٢ به زندان لفورتوفسکی اعزام میشدند. ما در زندانها دفتر ثبت تنبیهات بدنی داشتیم. اما در ارتباط با هر زندانی در هر مورد مشخص از هر معاون وزیر ذیربط که بر شعبۀ خاصی نظارت میکرد، مجوز دریافت میکردیم. مطابق اظهارات من نوشته شد، خواندم و صحیح است. میرونوف».
در اینجا یک سؤال طبیعی پیش میآید: پس این دفاتر ثبت ضرب و شتم کجا هستند؟ چرا آنها را به پژوهشگران تاریخ، به عموم مردم نشان نمیدهند؟ آخر این دفاتر از قدرت تأثیرگذاری عظیمی برخوردار هستند. در هر حال، دولت روسیه نه تنها تا امروز از انتشار مدارک مربوط به «مجازاتهای استالینی» خودداری میکند، حتی به هیچ محققی هم اجازه نزدیک شدن به آنها را نمیدهد. این چیزی نیست جز تلاش برای «جاودانهسازی» گزارش افسانوی خروشچوف، افسانۀ کنگرۀ بیستم.
سخنانی چند پیرامون «اعادۀ حیثیت از قربانیان مجازاتهای سیاسی».
انتظار میرفت، که در اینجا دمکراتهای بورژوازی عشق خود را به «فرهنگ حقوقی» و «قانونیت» نشان خواهند داد. اما نه! قانون جمهوری فدراتیو روسیه مصوب ١٨ اکتبر ١٩٩١ در خصوص «اعادۀ حیثیت از قربانیان مجازاتهای سیاسی» را میتوان تمسخر اصول اولیۀ حقوق نامید. در مادۀ ۵ این قانون گفته میشود: «اقدامات زیر حاوی هیچ خطر عمومی نبوده و از محکومان به این اتهامات، صرفنظر از اتهام واقعا مستدلشان اعادۀ حیثیت می شود: آ- تبلیغ و ترویج علیه اتحاد شوروی؛ ب- انتشار آگاهانۀ کذب و جعل برای بیاعتبار کردن حاکمیت یا نظام اجتماعی اتحاد شوروی». پس تکلیف این مادۀ کلاسیک: «قانون عطف به ماسبق نمیشود»، چه میشود؟ میگویند از بیگناهان اعادۀ حیثیت شد، یعنی، از کسانی که برعلیه حاکمیت اتحاد شوروی مبارزه نکردند. خوب. پس چرا بعد از کنگرۀ بیستم که راه اعادۀ حیثیت جمعی را باز کرد، محکومان نه اینکه طبق موازین حقوقی با حکم دادگاه، بلکه، با تصمیم گروه ویژۀ «سه نفره» (یک مأمور دادستانی، یک نمایندۀ کمیتۀ مرکزی و یک عضو اعادۀ حیثیت شدۀ کمیتۀ مرکزی) تبرئه و آزاد شدند؟ چرا برای اعادۀ حیثیت فقط گفتگوی اعضای کمیسیون با خود زندانیان و آشنایی مختصر با پروندۀ آنها کافی بود و سپس خود پروندهها نابود شدند؟
خود خروشچوف ضمن متهم کردن استالین به همۀ گناهان کبیره، در آستانۀ کنگرۀ بیستم دو بار در یکی از جلسات هیأت سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی از یاگود(Ягод) و یژوف(Ежов) بعنوان بیگناه نام برد. در ابتدای صورتجلسۀ اجلاس سخنان خروشچوف نوشته شده است. او گفت: «یژوف، بطور مسلم بیگناه است، انسانی پاک است». بدنبال این اضافه میکند: «یاگود، بطور قطع بیگناه است، انسانی پاک است».
بسیار خوب، نیکیتا! یاگود(Ягод) و یژوف(Ежов) انسانهای پاک و صادقی هستند. اما خود تو در همان دورۀ بگفتۀ خودت «سرکوبیهای استالینی» چه کار میکردی؟ در این باره در خود گزارش حتّا یک کلمه گفته نمیشود. به اسناد رجوع میکنیم! الکساندر اوسپنسکی (Александр Успенский)، وزیر کشور اوکراین ادعا می کند: «پس از آنکه استالینیست وفادار، نیکیتا سرگئیاویچ خروشچوف (Никита Сергеевич Хрущёв) به اوکراین آمد، ما بطور جدی با «دشمنان خلق» مقابله کردیم. همۀ اعضای دفتر سیاسی (بجز یک نفر)، کمیسیون تشکیلات، هیأت دبیران کمیته مرکزی حزب کمونیست اوکراین (بلشویک) بازداشت شدند. سخنرانی خروشچوف در بارۀ «مجازاتها»، عملکرد خود او را بوضوح نشان میدهد. او در ماه ژوئن سال ١٩٣٨ در کنگرۀ چهاردهم حزب کمونیست اوکراین (بلشویک) گفت: «ما باید با دشمنان، تحریککنندگان و بدگویان قاطعانه مبارزه کنیم. مبارزه تا کنون بسیار بیروح انجام شده است. ما باید… با جاسوسان و خائنان با بیرحمی مقابله کنیم. باید کار آنها را یکسره کنیم». یوری ژوکوف (Юрий Жуков)، پژوهشگر تاریخ ادعا میکند، مدرکی دیده است که طبق آن، خروشچوف افزایش لیست محکومان «رده اول» بدون ذکر نام خانوادگی تا ٢٠ هزار را نفر خواستار شده است. میخائیل سرگئیاویچ سالامنتسوف (Михаил Сергеевич Соломенцев) گزارش میدهد: «رئیس سازمان امنیت ملی ویکتور میخائیلاویچ چبریکوف (Виктор Михайлович Чебриков) چندی بعد به اطلاع من رساند، کمیته مدرکی در در دست دارد که نشان می دهد در دورۀ رهبری خروشچوف بر سازمانهای حزبی در اوکراین و مسکو، او یک گروه «سه نفرۀ» را مدیریت میکرد که طبق تصمیم آن، دهها هزار نفر در مسکو و چندین برابر بیش از آن در اوکراین مجازات شده است». در این باره که ن. س. خروشچوف مدارک افشاءکنندۀ خودش در آرشیوها را بسرعت از بین میبرد، در سالهای قبل از «استعفای» او تقریبا بطور علنی صحبت میشد. بنا به نوشتۀ ولادیمیر پاولویچ نائوموف(Владимир Павлович Наумов) کارشناس تاریخ، در سال ١٩۵۵ مدارک بریا، اسناد مرتبط با استالین و سایر رهبران حزب با دستور خروشچوف نابود گردید. در مجموع ١١ گونی کاغذ از بین برده شد. هر قدر مدارک مطمئنتر نابود میشدند، خروشچوف بمراتب بیشتر از آن احساسیتر همان جرایمی را تقبیح میکرد که خود او در وقوع آنها شرکت داشت».
ادامه دارد…